
نقد و برسی انیمه ی توکیو غول، آغازی قدرتمند اما پایانی ناامید کننده

در پهنه ی گیتی، نبردهای بیشمار چهره های گوناگون به خود گرفته اند: نبرد میان دو سرزمین، هماورد عقاید و باورها و گاه کشمکش گونهها عامه پندارند که قلمروی پیروز، آن است که خون بیشتر بریزد یا آسیب سنگین تر وارد کند. لیکن حقیقتی ژرف تر در پس این پرده پنهان است: رقابت، نه بر سر ویرانه، که بر سر بقاست. انسان، این فرزند نخوتپرور خاک، قرن هاست که بر سایر مخلوقات از جانوران تا هر آنچه در سایه ی سپهر میخزد، به زور شمشیر و حکمت، حکم رانده است. برای او، جنگ نفسگیر برای "موجودیت" مفهومی گنگ بود، چرا که هیچ رقیبی همپایه ی او در افق دیدگانش رخنه نکرده بود. آنگاه، تغییر از توکیو آغاز شد. پرده ها کنار رفت و حقیقتی هولناک آشکار گشت: غولها این موجودات ناشناخته، نه افسانه، که واقعیتی زنده و گرسنه، حکمرانی بیچون و چرای آدمی را به چالش کشیدند. آنان با توانی برتر از اندامهای خاکی، تاج انسان را از سرش فرو افکندند. قدرتشان چنان بود که با فرزندان آدم پهلو به پهلو زد و ترس کهن "انقراض" چون شبحی بر فراز تمدن انسانی سایه افکند. توکیو غول، جهانی است که در آن گونهای دیگر وجود و هستی بشر را به خطر انداخته است. اما آیا میتوان گفت این ستیز هولناک در حقیقت، نبردی است میان دو روی یک سکهی زنگار گرفته؟ آنجا که غول انسان را چون سیدی بیارزش در هم میدرد و انسان، غول را چون هیولایی بی روح به بند میکشد. آیا هر دو سوی نبرد، گوهر انسانیت خویش را در کام این جنگ قربانی نمیکنند؟ شاید بزرگترین تراژدی توکیو غول، نه در دندانهای تیز غولان، بلکه در رخوت خرد انسان نهفته باشد. قرنها سلطه ی بیرقیب او را به خودبینی و ناتوانی از ادراک دیگری کشانیده. غول، برایش تنها موجودی وحشی و درنده خوی بود که باید نابود میشد، نه رقیبی برای بقا. این ناتوانی در فهم به آتش کینه دامن زد و هر راه گفت و گو را بست. توکیو غول حماسه ای است که فریاد میزند: بقا، گاه نیازمند نگریستن در چشم دشمن و دیدن سایه ی خود در آن است چه بسا که غول نه آن هیولای گرسنه، که ترس و نادانی درون آینه ی بشریت باشد. و در نهایت آیا میتوان از این چرخه ی خون رهایی یافت؟ پاسخ در دستان پسری نهفته است که نه مطرود دو دنیا بلکه متعلق به دو دنیاست.

شخصیتپردازی: - کانکی کن بزرگترین دستاورد توکیو غول است. تحول او از "کن" ترسو و انزواطلب به ضد قهرمانی پیچیده، با تناقضات آشکار به شکلی ملموس پرداخت میشود. تضاد درونیِ او – گرسنگی جسمانی در برابر گرسنگی روح برای حفظ انسانیت – ستون اصلی دراماتیک داستان است. اما... شخصیتهای فرعی اغلب قربانیِ سایهٔ سنگین کانکی شدهاند. برخی تنها با یک ویژگی تکبُعدی (شیفتگی، خشونت) تعریف میشوند و مجال شکوفایی نمییابند، به بیانی دیگر در خدمت داستان کانکی هستند و اغلب شخصیت مستقل آنها به خوبی پرداخت نشده است - توکا یکی از معدود شخصیتهایی است که تضاد غولان "متمدن" را به شکلی لطیف نشان میدهد. تلاش او برای حفظ رفتار انسانی (پختن غذا، تحصیل، عشق ورزیدن) از نکات جالب توجه است. پس از فصلهای آغازین، نقش او به انگیزهبخشی برای کانکی تقلیل مییابد. استقلال عمل و عمق روانشناختیاش کمرنگ میشود و گاه تنها به چشم قربانیِ نیازمند نجات دیده میشود. - یوشیمورا قلبِ اخلاقی داستان است. حس پدرانگیاش نسبت به غولهای آنتیک، نماد انسانیت ماورای ذات درنده ی غولان است. مرگ تراژیک او تلنگر فراموشنشدنی به بیرحمی جهان توکیو غول است. با همهی اینها شخصیت او ایستا باقی میماند. ما کمتر با تناقضات درونی یا گذشتهی تاریکاش (پیش از تأسیس آنتیک) آشنا میشویم. او بیشتر نماد آرمانهاست تا فردی با زوایای تاریک. - اتو فرزند یوشیمورا است، اما برخلاف پدرش که به صلح باور داشت، او خشم و انتقام را برگزید. شخصیت او میتوانست نماد گذار از آرمانگرایی به واقعگرایی خونین باشد، اما این فرصت را نیافت تا عمق روانیاش فراتر از کلیشهی «فرزند انتقامجو» کاوش شود. - کوتارو آمون ابتدا به ایدئولوژی CCG دربارهٔ "نابودی تمام غولها" ایمان داشت، اما پس از مواجهه با غولهایی مانند کن کانکی، که از انسانیت برخوردارند، تردید عمیقی به باورهایش راه مییابد. این تضاد در فصلهای نخست توکیو غول به اوج میرسد . او نماد انسانهای اخلاقگرا است که حاضرند نظام اقتدار را به چالش بکشند. مجروح شدن او توسط کن کانکی و تبدیلشدنش به نیمه-غول استعارهای از "تاریکی درون انسانها" است . در کل توکیو غول تله ی شخصیت اصلی دارد. تمرکز شدید بر کن باعث میشود بسیاری از شخصیتهای فرعی جذاب در سایه بمانند یا تنها در خدمت پیشبرد داستان او باشند. جهان توکیو غول مملو از ایدههای عمیق برای شخصیتپردازی است که به اندازه ی کافی کاوش نشده اند با این حال، حتی شخصیتهای کمعمقتر هم کارکرد نمادین موفق دارند.

گرافیک و فضاسازی: طراحیهای سوئی ایشیدا در بخشهای نخستین، خلاقانه است. غول ها نه هیولاهایی بیریخت، که موجوداتی با طراحیهای منحصر به فرد و گاه زیبا-وحشتناک هستند. صحنههای اکشن با خطوط روان و پرسپکتیوهای خشن، هراس و آشوب را به خوبی منتقل میکنند. اما در فصلهای پایانی کیفیت طراحی افت میکند. شتابزدگی در طرحها مشهود است، جزئیات کمتر میشود و گاه صحنههای اکشن به هم ریخته و نامفهوم به نظر میرسند. استفادهٔ مکرر از سیاهیهای سنگین و فضای تاریک، اگرچه با تم اثر همخوان است، گاهی یکنواختی بصری ایجاد میکند. طراحی re میتوانست بسیار بهتر از این باشد

ساختار روایی: قوس داستانی فصول آغازین مستحکم است: مواجهه با واقعیت هولناک، تقلا برای بقا، کشمکش اخلاقی. پیچیدگی روابط انسانی-غولی و سازمانهای مختلف (CCG و آئوگیری) جذابیت دارد. برعکس، re گرفتار شتابزدگی روایی شده است. معرفی شخصیتهای جدید انبوه، توطئههای پیچیده ی سیاسی-ژنتیکی، و تغییر وفاداریهای سریع، گاه غیرقابل پیگیری و نامنسجم به نظر میرسند. بسیاری از خطوط داستانی جالب (مثل گذشته ی واشو) عجولانه جمعبندی میشوند یا ناتمام میمانند. پایانبندی نیز برای برخی شخصیتهای کلیدی، رضایتبخش نیست و احساس میشود مانگاکا به دلیل پیچ و خم های متعدد، ناچار به نوشتن یک پایان اجباری و تحت فشار -صرف خاتمه دادن به داستان- شده است.

دیالوگ و نمادپردازی: دیالوگها اغلب مستقیم و عملگرایانهاند و کمتر فرصت ژرفکاوی فلسفی همتراز با ایدههای اولیه ی اثر را مییابند. نمادها (مثل "نقاب" به عنوان پنهانکننده ی هویت واقعی و ترسها) در ابتدا قدرتمندند، اما در ادامه کمتر توسعه مییابند و گاه به تکرار میافتند.

توکیو غول اثری است با ایدههای بکر و شخصیت اصلی فراموشنشدنی که مخاطب را مجذوب میکند. با این حال، بهویژه در نیمه ی دوم، زیر بار انتظارات و پیچیدگیهای خودش کمر خم میکند. ضعف در مدیریت ریتم روایی، توسعه ی ناکافی شخصیتهای فرعی و افت نسبی کیفیت هنری در بخشهای پایانی، مانع از تبدیل شدن آن به یک شاهکار بیچونوچرا میشود. با این وجود، قدرت خلق ایشیدا و پرداخت تلخ و بیرحم تم اصلی، توکیو غول را در یادها زنده نگه میدارد. این اثر نشان میدهد که گاه یک شخصیتپردازی عمیق و یک ایده مرکزی قوی، میتواند بر حداقل بخشی از کاستیهای فنی غلبه کند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییی بود نیک
سپاس
چرا دیرر دیدمم
نمیدانم
عالی بود، نمیدونم چرا وقتی مانگا داره خوب پیش میره یهو مانگاکا تصمیم میگیره خراب کنه همه چی رو و عجله ای کار رو تموم کنه(: اصلنم منظورم جوجوتسو نیست!
😂💔
سپاس از کامنت شما
چینش کلمات خیلی با دقت، با وسواس و پر از معنا و تصویر بود. عشقی که به این اثر دارید از لحن متن واضحه، به معنای واقعی کلمه، فوق العاده، بینظیر، زیباترین نقدی که میشه پیدا کرد.
سپاس گذارم
لطف شماست
اصلا از این به بعد شما پرچمدار دسته انیمه باشید خواهشا-
خیلی خب، تحلیل خودم پاک شد، کجا بودم؟
عالی، خسته نباشید سنسه!
متشکرم
پستت عالی بود و لایک شدش . 💞
- استایل میراکلسی ! (بررسی)
میشه بررسیش کنید ناظرای عزیز؟💘
ببخشید بابت کامنت خواستی پاکش کن.🌱
میشه پین کنی؟🌷
....
رفتم تحلیل خودمو پاک کنم، یلحظه با اجازه-
چه تحلیلی-
منم پست تحلیل توکیو غول داش-
شرمنده ندیده بودمش
نه عیبی ندارن-
البته الان دیگه وجود نداره نمیتونی ببینیش-
به هرحال ببخشید 🙏🏻
من انیمه رو دیدم و یکمی کیفیتش پایین بود ولی خب بازم داستانش رو دوست داشتم
واقعا دستت درد نکرد اینقدر نوشتی؟💘
ولی خیلی خوب تحلیل کردییی>>>
کلا توکیو غول اگر مانگاکا بیشتر وقت میذاشت تا داستان یکم بهتر میشد شاید به جرأت میشد بگیم انیمه ای در حد دیمن اسلیر،مای هیرو آکادمی یا حتی اتک میشد
هرچند اتک فراموش نشدنیه
دقیقا
من خودم از بچگی با انیمه های صدا و سیما اوتاکو بودم😂
ولی خب کلا با توکیو غول اوتاکو اصیل شدم
انیمه ی مورد علاقمه
دقیقا