سوفی جلوی در اداره ی پلیس ایستاد.اداره ساختمان عظیم 3 طبقه ای بود که در طبقه اول و دوم 20 اتاق بود که سرجمع میشد 40 اتاق!
سوفی نفس عمیقی کشید.
کمی استرس ذاشت اما سعی کرد به استرسش توجه نکند و آرام باشد.برگ برنده دست او بود.مدرک هم داشت.پس بئاتریکس نمیتواست کاری بکند.البته پدر و مادرش میتوانستند با پول اورا از زندان در بیاورند ولی با زندان رفتن بئاتریکس شهرت خانواده اش به خطر میافتاد.با فکر کردن به این موضوع لبخند روی لبش نشست ولی نمیدانست چرا هنوز استرس دارد.
در را باز کرد و داخل شد.همه در حال رفت و آمد بودند و هرکس سرش توی کار خودش بود و کسی به او توجه ای نمیکرد.در نامه ای که بئاتریکس و خودش را احظار کرده بودند نوشته بود که به اتاق بازجویی در طبقه ی دوم بیایند.
پارت بعدددد
حتماا❤
عالی بود آفرین😍❤
مثل شما😊
مرسی😍
عالی بوددددد😍💖
ممنوننننن🎀
🤨
چیزی شده!؟