
اینم پارت سوم امیدوارم لذت ببرید.?
از زبان ادرین: واقعا باورم نمیشه مرینت اون پسره لوکا رو اورد جای من اون مثل خیار موهاش سبزه و همیشه هم مشکی میپوشه و عاشق من یعنی کت نواره. پلگ: ادرین خوبی؟ ادرین: معلومه که نه این سواله اخه پلگ: نباید افکار منفی داشته باشی اون موق......
ادرین: میدونم اون موقع هاکماث منو شرور میک... یکدفعه صدای افتادن یک دختر توی راه پله پخش شد ادرین دوید توی راهرو و مرینت رو بیهوش روی زمین پیدا کرد مثه اینکه برقای طبقه بالا رفته بود . ادرین مرینت رو روی صندلی روبروی مخفیگاهش نشوند .
مخفیگاه ادرین اتاق پدرش بود اتاق پدر اصلیش نه ناپدریش . پدرش جهانگرد بود و توی یک سفر برای کشف یه لباس ناشناخته که ارزشی زیاد داشت توی دریا غرق شده بود پدرش یه صورت گرد و مهربون داشت و موهاش قهوه ای روشن بود و چشماش هم آبی بودن. ادرین فقط صورت گرد پدرشو به ارث برده بود و قیافش کپی مامانش بود.
کلید اتاق پدرش رو از توی خاک گلدون کنار در برداشت و اروم در اتاق رو باز کرد. بوی پدرش اونو دلتنگ کرد اما الان موقعش نبود. اون نباید احساساتی میشد . مرینت رو توی اتاق برد در رو بست و کلید رو گذاشت توی خاک گلدون اما در رو قفل نکرد.
ادرین تبدیل شد و از پله ها بالا رفت یکدفعه چراغ ها روشن شد و همه چیز به حالت اول برگشت اما فقط برای چند لحظه چراغ ها دوباره خاموش شد و کسی از پشت به کت نوار حمله کرد کت نوار زود متوجه شد و با میله اش حمله کرد .
از زبان کت نوار: یکدفعه چیزی رو حس کردم سریع برگشتم و یه نفر بهم حمله کرد. خیلی سریع بود لباسش هم سبز بود همینطور چشماش و اسحله اش یه گل سر بود. گل سر مرینت مثه اینکه آکوما توی اونه خب باید تلاش خودمو بکنم. این هاکماث یه روز هم مارو راحت نمیذاره . کت نوار: لوکاس تو نباید این کارو بکنی لوکاس: اسم من لوکاس نیست من مستر گرین( آقای سبز) هستم. و به تو ربطی نداره من چیکار میکنم از سر راهم برو کنار کت نوار: به همین خیال باش آقای خیار ....
از زبان مرینت: چشمامو که باز کردم تو که اتاق بودم یه اتاق با کاغذ دیواری نقشه جهان رو دیوار پر بود از عکسای آقای اگرست پدر ادرین که در جاهای مختلف هم گرفته شده بود . مرینت بلند شد و کمی سرش رو مالید یکم درد میکرد اما حالش خوب بود . اما چرا برقا رفت؟ حتما کسی شرور شده باید برم. مرینت: تیکی اسپوتس آن ( خال ها روشن) لیدی باگ: باید برم گربمو نجات بدم?
کمی بعد لیدی باگ با یویو به مستر گرین حمله کرد و به جنگ ملحق شد. کت نوار: سلام لیدی من? لیدی باگ: حواستو جمع کن گربه و با یویوش ضربه آقای گرین رو که به سمت کت نوار میرفت رو دفع کرد. مستر گرین: شما معجزه گر هاتون رو به من میدید. کت نوار و لیدی باگ:?
لیدی باگ: اگه خیلی دوست داری بیا بگیرشون. مستر گرین : میگیرم اما اول لذتشو میبرم مسترگرین یه دیوار سبز رنگ از جنس پاستیل جلوی کت نوار و لیدی باگ درست کرد. کت نوار: گل بود به سبزه نیز آراسته شد لیدی باگ: مزه نریز و کارتو بکن گربه کت نوار: کتاکلیزم کت نوار دستشو به دیوار پاستیلی زد و دیوار از بین رفت . اما مستر گرین پشت دیوار کمین کرده بود لیدی باگ حواسش بود اما کت نوار نه . مستر گرین دو تا گلوله از دستاش شلیک کرد و گلوله به کت نوار خورد .
کت نوار اول دست روی قلبش گذاشت بعد از هوش رفت و مثه دیوار سبز و جنسش از پاستیل شد . لیدی باگ ماتش برد و خواست بره سمت کت نوار که دورش رو دیوار های پاستیلی گرفت . و بعد صدای مستر گرین بود که گفت اگه خیلی گربتو دوست داری پس میدونی مرینت کجاس برام بیارش تا گربت نمیره . ده دقیقه بهت فرصت میدم. بالای برج ایفل میبینمت لیدی باگ ادامه دارد.........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام این تست واقعاً قشنگ بود مرسی بای بای
سلام داستانت خوبه ولی یه جاهایی رو یادت میره بزاری مثلا کی ادرین شدکت نوار
سلام سازنده تست هستم . بابت اسم شرور متاسفم وقتی این داستان رو مینوشتم چیزی به ذهنم نمیرسید.امیدوارم خوشتون اومده باشه?