کور شدن عشق

عشق چطور کور شد؟

خب من این داستان رو از یکی شنیدم و خیلی خوشم اومد خواستم برای شما هم بذارمش...

یه روز حس های مختلف از جمله عشق، دروغ، اندوه، دیوانگی،حسادت و خیانت دور هم جمع شدن و چون حوصلشون سر رفته بود تصمیم گرفتن یه بازی کنن...

اون ها تصمیم گرفتن قایم موشک بازی کنن و دیوانگی که خیلی پر انرژی بود تصمیم گرفت از ۱ تا ۱۰۰ بشماره و بقیه قایم بشن...

دروغ که به همه گفته بود پشت بوته ها قایم میشه این کار رو نکرد و به جاش توی کلبه متروکه اون اطراف قایم شد و بقیه هم یک جاهایی قایم شدن به جز اندوه و عشق....

دیوانگی به عدد ۸۰ رسید و عشق که قایم نشده بود هنوز به دنبال جایی برای قایم شدن می گشت. اون می خواست اندوه رو راضی کنه که با هم قایم بشن اما اندوه گرفته تر از این ها بود و به عشق گفت که به تنهایی قایم بشه...

عشق هم که زمانش رو به پایان بود به سرعت سمت بوته ها دوید و اونجا قایم شد‌. دیوانگی به عدد ۱۰۰ رسید و اندوه که قایم نشده بود رو دید و بعدش به دنبال بقیه افراد گشت و همه رو پیدا کرد به جز عشق ...

حسادت که با عشق دشمنی داشت رفت پیش دیوانگی و مکان عشق رو به اون گفت و دیوانگی به سمت بوته هجوم برد اما وقتی عشق از بوته بیرون اومد هیچ چیزی رو نمی دید....

بله، اون کور شده بود، به لطف حسادت و دیوانگی که باعث رفتن خار بوته توی چشمش شده بود و دیگه هیچ جا رو نمی دید ....

...و این ماجرای کور شدن عشق بود..