
باد خنکی به صورتم خورد که باعث شد لبخند عمیقی بزنم. علفهای سبز خوشرنگ کف پاهایم را قلقلک میدهند. دستهایم را به حالت پرواز باز کردم، چشمهایم را بستم و با لبخند بزرگی سعی میکردم از فضای سرسبز لذت ببرم و اتفاقهای گذشته را فراموش کنم. اما صدای او در ذهنم پیچید: "لبخند تو فقط برای من است آهو." لبخندم کمرنگ شد. فراموش کردن او بسیار سخت بود.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
وایی خیلیی محشر بود
وایبش>>>
زیبا بود واقعااا >>>
مرسی که تا اخر متنو خوندی.
بچها این متنی که شما داشتید مطالعه میکردید دوستم سارا نوشتش.
متاسفانه هرچقدر سعی کرد که وارد تستچی بشه نتونست. اون از من خواست که متن رو براش اپلود کنم. بچها حتما نظرتونو درمورد متن سارا بگین اون کامنتای شمارو میخونه.💖🎀