
جملات زیبای کتاب چهار اثر فلورانس از اسکاول شین
مثلا روزی در پایان کلاسم مردی نزدم آمد و یک سنت توی دستم گذاشت و گفت: در تمام دنیا همین هفت سنت را دارم و یک سنت را هم به شما می دهم، چون به نفوذ کلامتان ایمان دارم و از شما می خواهم که کلامی بر زبان آورید تابه بیان کامل نفس و توانگری برسم.من نیز کلام لازم را بر زبان آوردم و یک سالی اورا ندیدم تا اینکه روزی موفق و شاد و با جیبی پر پول واردکلاسم شد و گفت: به محض اینکه کلام لازم را بر زبان آوردید، در شهری دور شغلی به من پیشنهاد شد و اکنون دارم به چشم خود سلامت و سعادت و ثروتم را میبینم. چه بسا بیان نفس زنی این باشد که همسری کامل، مادری کامل، یا کدبانویی قابل باشد. و نه لزوما صاحب شغل و حرفه ای بیرون از منزل.
یکی از شاگردانم برایم حکایت کرد که تابستانی به قصد سفری دور و دراز رفت و زبان آنها را نمیدانست.منتها لحطه به لحظه هدایت و حمایت می طلبید و همه کارهایش به طرزی معجزه آسا نرم و آسان پیش می رفت. نه در دریافت چمدانهایش تأخیری روی میداد و نه مسئله زبان پیش می آمد و نه دشواری در بهترین هتلها. و به هرجا که میرفت عالیترین خدمات در اختیارش قرار میگرفت. اما وقتی به نیویورک برگشت که زبانش رامیدانست، فکر کرد که خدا دیگر لازم نیست. پس به طور عادی دنبال کارهایش را گرفت و همه چیز خراب از کار درآمد. چمدانهایش با تأخیر به دستش رسیدند و هنه کارهایش چون کلاف سردرگم به هم پیچیدند و دچار ناهماهنگی و آشفتگی شد.شاگرد باید ‘احساس حضور خدا’ را به عادت بدل کند تا لحظه ای از یاد خدا غافل نباشد
پسرکی خردسال بیشتر اوقات با مادرش به کلاسم می آمد. پسرک از من خواست تا برای امتحانات مدرسه اش شفاعت کنم و کلام لازم را بر زبان آورم. به او گفتم این عبارت را تکرار کند: ” من با خرد لایتناهی یگانه ام. پس هرچه را که باید درباره این موضوع بدانم،میدانم.” در درس تاریخ، معلومات کافی داشت اما از درس حساب خود چندان مطمئن نبود. دفعه بعد که اورا دیدم گفتبرای حسابم آن عبارت را تکرار کردم و نمره ام عالی شد. منتها چون فکر میکردم تاریخم خوب است و خودم متکی بودم،آن جمله را تکرار نکردم و نمره ام خیلی بد شد. هرگاه انسان’ بیش از اندازه از خود مطمئن باشد’ اغلب باز دارنده برخورد میکند که معنایش این است که به جای توکل به ‘الوهیت درون’ به شخصیت خود اتکا کرده است.
اغلب ترس است که میان آدمی و بیان کامل نفس او جدایی می افکند. چه بیشمار نوابغی که از وحشت روی صحنه آمدن از کار بازمانده اند. با شفا و شفاعت میتوان براین ترس غالب آمد. آنگاه آدمی با از دست دادن احساس خودآگاهی، خویشتن را بسان ابزاری می یابد تا خرد لایتناهی از طریق او عیان و بیان میگردد. از این رو، در پرتو الهام و بی باک است و سرشار از اطمینان. زیرا یقین دارد که ‘الوهیتی که درون اوست’ کار را به انجام می رساند.
پدر ومادر هرگز نباید شغل یا حرفه ای را به فرزندان خود تحمیل کنند. با وقوف به حقیقت معنوی میتوان در اوان کودکی یا حتی پیش از تولد، طرح الهی را برای او بطلبید. شفا و شفاعت پیش از تولد باید چنین باشد: ” باشد تا الوهیت باطن این کودک کاملا آشکار و بیان گردد. باشد تا طرح الهیِ ذهن و تن و امور او در سراسر زندگیش، و تا ابدالآباد ظهور یابد.”
رهنمود هایی مشخص بطلبید تا راهتان هموار و کامیاب شوید. آدمی هرگز نباید مجسم کند یا به زور تصویر ذهنی بسازد. هنگامی که او میطلبد تا طرح الهی به ذهن هشیارش بیاید، بارقه های الهام بر دلش خواهد تابید وخود را در حال به دست آوردن توفیقی بزرگ خواهد دید. این است آن تصویری که نباید از آن چشم بردارد. ‘ آنچه آدمی می جوید در جستوجوی آدمی است. “تلفن” در پی “بل” بود! ‘
اگر در زندگی خود شاد نیستیم، شاید به این دلیل باشد که بیشتر از شاد بودن و شادی بخشی به “حقارت مظلوم نمایی” و “بازی من بیچاره” متعهد هستیم. با افکار مسموم و کوله باری از رنجیدگی و زخم های که هر روز با خود حمل می کنیم بهانه های بیشماری برای رنج کشیدن و مجوزی برای بی مسولیتی خود داریم. و در پی انتقام از این و آن و رنج دادن دیگری هستیم.با پذیرش مسولیت خود و نقش خود در آفرینش وقایع، خرد و موهبت آنها را در می یابیم و هر روز با لبخندی دوباره به هستی، شاکرانه زندگی را به جریان در می آوریم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بی نظیره خسته نباشی قلبم ✨🫂
سلام یه سوال
کتاب اصلی نجواگر برای الکس نورث یا کارین فوسوم؟
نه اینو که خریدم اسمش چهار اثر فلورانس بود
نه نه همینجوری یه سوال رندوم پرسیدم اینو که خوندم خیلیم کتاب قشنگیه منظورم کتاب نجواگر هست
آها 😅
عالی بود راستی چرا از پارت۳۰ رفتی ۳۴
ممنون گل 🧸 ❤️
پارت های دیگه داخل صف بررسی هستن
عالی بود به خودم قول دادم کتابه رو بخونم🤝🏻✨
ممنون گل
کتاب جالبیه خودم دارم میخونم قشنگه
گل که شمایی🌚🌷