اون روز هم مثل بقیه روزا بود؟نمیدونم.گاهی بوی عطرمو حس میکرد و آرزومیکرد کاش کنارش بودم:گاهی میزد زیر گریه و به خودش سیلی میزد.حتی دیوارو مجسمه ها هم به داستانای تکراریش عادت کرده بودن "حتی خودشم نمیخواست حرفایی رو تکرار کنه که بارها گفته:مثل دیوانه ها قدم میزد و دور خودش میگشت. باخودش حرف میزدوسعی میکرد تا کسی صداشو نشنوه.شاید؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
19 مشاهده 19 لایککک
هپی هپی هپی💞
بزن قدش🙏
🙏🏻🙏🏻🙏🏻
خیلی زیبا بود 💛🧡💚
عالی✨🎀
اولین مشاهده و اولین لایک و کامنت بشم؟ فوق العاده بود