اینم پارت سوم ببخشید من دیر متوجه میشم که پارتام ارسال شده سعی میکنم زودتر پارت بزارم ممنون دوستون دارم لایک یادتون نره ❤💜
بلاخره ساکم و اوردن دادن بهم انقدر هیجان زده بودم در ساک و باز کردم توش همه چیز پیدا میشد از لباس تا انواع مدل گوشی و لبتاب و تبلت حالا شاید بگید خوب اینجوری میتونن سریع میدام کنن ولی من فکر همه جارو میکنم 😁
تمام خط های من به نام خودم یا خانوادم نبود خط های بی نام بود یا به نام کس دیگه ای بود پس از این بابت خیالم کاملا راحت بود
خداوکیلی این پسرا رو چرا اینجوری نگام میکنن گوشی اصلیمو برداشتم و بازش کردم نتم و فعال کردم رفتم دنبال اخبار تا ببینم پدر و مادرم کجان
بلاخره سایت مورد نظرم و پیدا کردم
بله .... نوشته بود بعد از مراسم دیشب که به فنا رفته بود پدر بنده از کره رفته
خوب چه بهتر
وایسا ... چیو بهتر بدبخت شدم که خدایا حالا چیکار کنم
ولی چه انتظاری داشتم وقتی من و به اون ادم فروخته بود بایدم با خیال راحت بره
خوب حالا در مورد اون فرد اسکل که من قرار بود زنش بشم که ماشالا حتی اسمشم به یاد ندارم
نوشته .....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک
عالیییییییییی
داستانت خیلی خوبه
منتظر پارت بعدی هستم