میدونم از پسش برمیام ولی دلیل نمیشه گریه نکنم.
دزیره من با لشکری که در حقیقت شبحی از یک لشکر واقعی است تا «رن» پیش میروم و با این شبح باید دشمن را عقب بزنم. گوش میدهی دخترجان؟
گفتم:
هیچ کاری نیست که تو نتوانی بکنی ژان باتیست.
عشق من بهقدری قوی بود که چشمهایم پر از اشک شد. آهی کشید و گفت: بدبختانه، دولت با تو همعقیده نیست و مرا با یکدسته سرباز تازهکار که تجهیزاتشان هم در وضع فلاکتباری است بهطرف رن میفرستد.
زیر لب گفتم:
ما ژنرالها، جمهوری را نجات دادهایم و ما ژنرالها هستیم که آنرا نگهداری میکنیم. این حرف را من یکروز از دهن ناپلئون شنیدهام.
البته و برای همین است که جمهوری به ژنرالهایش حقوق میدهد. ما کار فوقالعادهای نمیکنیم.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
"اوژنی میخندی؟میخندی اوژنی" نبود چرا؟؟😔💔
این باید میبود
نمیدونم 😅
اولللل
❤️🧸