
چند ایده ی داستانی برای هنرمندان تستچی

۱)فرشته ی سیاه: درباره ی پسری هست به اسم جیمین که خیلی مهربونه و اما خیلی تنهاست یک روز فقط میخواست دوستی رو تجربه کنه اما از وقتی که کسی که جیمین اون رو دوست داشت دلش رو مشکنه ، باعث میشه که جیمین مهربونیت و کنار بگذارد و دیگه مهربون نباشه

۲) زود هنگام : درباره ی یک دختری به اسم لیلی هست که سه سال منتظر دوستش بود که از تحصیل در آلمان برگرده ، در فرودگاه که منتظر بود ، شخصی گوشی لیلی رو میدزده و وقتی لیلی دنبالش میره و تا در انبار رو باز میکنه وارد یک دنیای دیگه میشه و با چالش های جدیدی روبهرو میشه تا برای نجات خودش و دوستش باید ریسک کنه

۳) رفتن به آن باغ ممنوع است: در یک خونه ی بزرگ رئیس بازنشسته ی کارخونه ی شکلات سازی باغی نزدیک خونش داشت اما به تمام نوه هایش گفته بود که اون باغ نرن ، تا اینکه دو خواهر به اسم های کانا و هانا، یک روز از روی کنجکاوی به اون باغ میرن و با موجود عجیبی آشنا میشن ، اما اونا برای فرار از باغ باید در مسابقات برنده بشن ! به نظرت اونا موفق میشن ؟

۴)گمشده : یک خانواده ی پولدار که شش سال پیش پسری رو به فرزند خواندگی قبول کرده بودن ، گمشده بود و هنوز پیداش نکرده بودن ، اما دختر کوچکتر اون خانواده به اسم سوژا ، یک شب یک صدای عجیب از اتاق میشنوه و ناگهان با صحنه ی عجیبی رو به رو میشه ، روح پسر این خانواده در خانه سرگردان شده و دنبال انتقام از قا*ل خود هست اون میدونه که قاتل خودش از این خانواده هست !

۵) باغ بان گل های آفتاب گردان : از وقتی که دختری به اسم وندا از مدرسه اش انتقالی میگیره و به شهری با صفا میاد ، میبینه که هر روز هنگام غروب خورشید پسری میاد و گل های آفتاب گردون رو باغ بانی میکنه و یک روز از پدر بزرگش شنید که یک روز هنگام غروب خورشید روحی سرگردان است و ما نباید به اونجا بریم ، اما وندا دلش برای روح تنها سوخت وقتی که اون رو ملاقات کرد فکر کرد که ترسناکه اما از وقتی که با گذشته ی دردناک اون روبهرو شد دوستی بین وندا و روح بیشتر شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اولین لایک❤️
پین نشه فرشته🛐
عالی بود حتما استفاده میکنم
عالی بودن🥹🤍
عالیییییی
امیدوارم برات یه ایده ی جالب باشه