
سلام این اولین تست منه!

از زبان آرورا بیتی: روزی روزگاری دختری بدنیا امد که من بودم، اسمم را آرورا بیتی گزاشتن من فقط ۱ روز در هر هفته به پیش پدر مادرم بودم تا اینکه...

وای انجا عالی بود ! من از ربات بالورا بسیار لذت بردم و بان بان و فانتایم فردی و سیرکس بیبی ، وایسا ، من نگفتم با الیزابت قبل از رفتن به ان رستوران سیرکس بیبی ورلد اشنا شدم!

منو الیزابت باهم حرف زدیم و خندیدیدیم.... اما وقتی به رستوران رسیدم هر جا رفتم تو رستوران پیداش نکردم تندی رفتم پیش ربات ها......اونجا سیرکس بیبی را دیدم! و الیزابت سیرکس بیبی یک بستنی داده بود و......

در عرض ۱ ثانیه... سیرکس بیبی الیزابت رو در خودش جا داد و....مرد! و همان جا جیغ الیزابت اومد! من به این دلیل ۱ هفته در حال گریه بودم فقط وفقط بخواطر اون لحظه های وحشتناک خون و خونریزی! از اون لحظه به بعد دیگر نزدیک رستوران فردی فزبر پیتزا نرفتم....

من وقتی بلند شدم. تا به مدرسه بروم، مادرم بهم گفت ( دخترم بعد از مدرسه باهات کار دارم لطفا نرو با دوستات) من در کمال تعجب بودم ! من از بچه گی جز الیزابت (دیگه نیست.) و خواهرم هیچ دوست دیگری ندارم . اما به مادرم گفتم چشم و وقتی از مدرسه برگشتم خونه مامانم گفت (دختر تورا امروز به رستوران میرویم.) بعد به مادرم گفتم باشه قول میدم! وقتی رفتیم باورم نمیشد! رستوران فردی فزبر پیتزا شعبه ۹؟؟؟؟ یعنی فقط ۴ سال از ان گذشته بود . من رستوران فردی فزبر را یادم رفته بود وقتی رفتیم انجا..

وای ! عجب روزی بود ان روز! گلمراک چیکا رو دست زدم خیلی خفن بود!!!! از اهن ساخته شده بود! اما شب شد تا خواستیم برم من با یک درب باز مواجه شدم! رفتم انجا خالی و خالی بود فقط یک ربات خراب از اسکرپ بیبی دیدم وایسا!! اسکرب بیبی!!! سیرکس بیبی!!!!! تمام ماجرای رستوران سیرکس بیبی ورلد را یادم امد!! اونجا به سکته افتادم!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یادش یخیرررر
عالی ❤💖👏
چ.ج:بیبیده😅(ترکیبی از مائده و بیبی😅🤣)
🤣🤣
عالیی بود پارت بعدی کی میاد؟؟؟؟؟
پارت بعدی رو تازه شروع کردم💜
راستی ، اجی میشی💞💜💞💜