
در کتاب ملت عشق داستان شمس و مولانا بیان شده است و در این کتاب راجب چهل قاعده صحبت شده که هر کدام دارای مفهوم و معنای عمیقی میباشد امیدوارم از این پست خوشتون بیاد :))

قاعده ۱ از چهل قاعده شمس تبریزی کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار میبریم، همچون آینهای است که خود را در آن میبینیم. هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرمآور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر میبری. اگر هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.

قاعده ۲ از چهل قاعده شمس تبریزی پیمودن راه حق کار دل است، نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد، نه سری که بالای شانههایت است. از کسانی باش که به نفس خود آگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده میگیرند.

قاعده ۳ از چهل قاعده شمس تبریزی قرآن را میتوان در چهار سطح خواند. سطح اول معنای ظاهری است. بعدی معنای باطنی است. سومی بطنِ بطن است. سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمیگنجد.

قاعده ۴ از چهل قاعده شمس تبریزی صفات خدا را میتوانی در هر ذره کائنات بیابی. چون او نه در مسجد و کلیسا و دیر و صومعه، بلکه هر آن همه جا هست. همانطور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد، کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد. هر که او را بیابد تا ابد نزدش می ماند.

قاعده ۵ از چهل قاعده شمس تبریزی کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد. عقل محتاط است. ترسان و لرزان گام بر میدارد. با خودش میگوید: «مراقب باش آسیبی نبینی.» اما مگر عشق اینطور است؟ تنها چیزی که عشق میگوید این است: «خودت را رها کن. بگذار برود!» عقل به آسانی خراب نمیشود. عشق اما خودش را ویران می کند. گنجها و خزانهها هم در دل ویرانهها یافت میشود، پس هرچه هست در دل خراب است.

قاعده ۶ از چهل قاعده شمس تبریزی اکثر درگیریها، پیشداوریها و دشمنیهای این دنیا از زبان منشأ میگیرد. تو خودت باش و به کلمهها زیاد بها نده. در دیار عشق زبان حکم نمیراند. عاشق بیزبان است.

قاعده ۷ از چهل قاعده شمس تبریزی در این زندگانی اگر تک و تنها در گوشهی انزوا بمانی و فقط پژواک صدای خود را بشنوی، نمی توانی حقیقت را کشف کنی، فقط در آینهی انسانی دیگر است که میتوانی خودت را کامل ببینی.

قاعده ۸ از چهل قاعده شمس تبریزی هیچگاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز میکند. حتی اگر هماکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاههای دشوار باغهای بهشتی قرار دارد. شکر کن! پس از رسیدن به خواستهات شکر کردن آسان است. صوفی آن است که حتی وقتی خواستهاش محقق نشده، شکر گوید.

قاعده ۹ از چهل قاعده شمس تبریزی صبر کردن به معنای ماندن و انتظار کشیدن نیست. به معنای آیندهنگر بودن است. صبر چیست؟ به تیغ نگریستن و گل را پیش چشم مجسم کردن است، به شب نگریستن و روز را در خیال دیدن است. عاشقانِ خدا صبر را همچون شهد شیرین به کام میکشند و هضم میکنند. میدانند زمان لازم است تا هلال ماه به بدر کامل بدل شود.

قاعده ۱۰ از چهل قاعده شمس تبریزی به هر سو که میخواهی – شرق، غرب، شمال یا جنوب – برو، اما هر سفری که آغاز میکنی سیاحتی به درون خود بدان! آنکه به درون خود سفر میکند، سرانجام ارض را طی میکند.

قاعده ۱۱ از چهل قاعده شمس تبریزی قابله میداند که زایمان بیدرد نمیشود. برای آنکه «تویی» نو و تازه از تو ظهور کند باید برای تحمل سختیها و دردها آماده باشی

قاعده ۱۲ از چهل قاعده شمس تبریزی عشق سفر است. مسافر این سفر چه بخواهد چه نخواهد، از سر تا پا عوض میشود. کسی نیست که رهرو این راه شود و تغییر نکند.

قاعده ۱۳ از چهل قاعده شمس تبریزی در این دنیا بیش از ستارههای آسمان، مرشدنما و شیخنما هست. مرشد حقیقی آن است که تو را به دیدن درون خودت و کشف کردن زیباییهای باطنت رهنمون میشود. نه آن که به مریدپروری مشغول شود.

قاعده ۱۴ از چهل قاعده شمس تبریزی به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگیات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگیات بهتر از رویش نباشد.

قاعده ۱۵ از چهل قاعده شمس تبریزی خدا هر لحظه در حال کامل کردنِ ماست، چه از درون و چه از بیرون. هر کدام ما اثر هنریِ ناتمامی است. هر حادثهای که تجربه میکنیم، هر مخاطرهای که پشت سر میگذاریم، برای رفع نواقصمان طرحریزی شده است. پروردگار به کمبودهایمان جداگانه میپردازد، زیرا اثری که انسان نام دارد در پی کمال است.

قاعده ۱۶ از چهل قاعده شمس تبریزی خدا بینقص و کامل است، او را دوست داشتن آسان است. دشوار آن است که انسان فانی را با خطا و صوابش دوست داشته باشی. فراموش نکن که انسان هر چیزی را فقط تا آن حد که دوستش دارد، میتواند بشناسد. پس تا دیگری را حقیقتا در آغوش نکشی، تا آفریده را به خاطر آفریدگار دوست نداشته باشی، نه به قدر کافی ممکن است بدانی، نه به قدر کافی ممکن است دوست داشته باشی.

قاعده ۱۷ از چهل قاعده شمس تبریزی آلودگی اصلی نه در بیرون و در ظاهر، بلکه در درون و دل است. لکه ظاهری هر قدر هم بد به نظر بیاید، با شستن پاک میشود، با آب تمیز میشود. تنها کثیفی که با شستن پاک نمیشود حسد و خباثت باطنی است که قلب را مثل پیه در میان میگیرد.

قاعده ۱۸ از چهل قاعده شمس تبریزی تمام کائنات با همه لایهها و با همه بغرنجیاش در درون انسان پنهان است. شیطان مخلوقی ترسناک نیست که بیرون از ما در پی فریب دادنمان باشد، بلکه صدایی است در درونِ خودمان. در خودت به دنبال شیطان بگرد، نه در بیرون و در دیگران. و فراموش نکن هر که نفسش را بشناسد، پروردگارش را شناخته است. انسانی که نه به دیگران، بلکه به خود بپردازد، سرانجام پاداشش شناخت آفریدگار است.

قاعده ۱۹ از چهل قاعده شمس تبریزی اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی، ابتدا اینها را به خودت بدهکاری. کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند. خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو، چون به زودی خارها گل میشود

قاعده ۲۰ از چهل قاعده سمش تبریزی اندیشیدن به پایانِ راه کاری بیهوده است. وظیفه تو فقط اندیشیدن به نخستین گامی است که برمیداری. ادامهاش خودبهخود میآید.
:))))))
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چقد باحالهه
آره این چهل قاعده واقعا معنا و مفهوم زیبایی دارن انگار هرکدوم دریچه ورود به یک دنیا تازه هستن :))
آنقدر زیبا و با محتوا بود که کلمه ای در توصیفش نمی یابم🙂
مشتاق شدم کتاب را بخوانم
واییی خوشحالم که دوست داشتی حتما کتابو بخون واقعا قشنگه✨:)))
من عمیقا عاشق این کتابم
ممنونم واقعا روزمو ساختی🥲💫
خوشحالم که پست رو دوست داشتی منم این کتاب رو خیلی دوست دارم قشنگه واقعا :))❤️
منم خوشحالم کسی تو تسچی هست که مثل من دیوونه این کتاب باشه🥲🛐
حق داره ویژه بشه ✨✨
:)) ❤️✨
عالی بود :)
در انتظار پارت ۲~~~
مرسی که حمایت میکنی پارت ٢ داره برسی میشه :)))❤️
نمیدونم چرا ولی این احساس میکنم این پست عطر آدامس دارچینی رو میده🦋🤝🏻
وایییی :)))) ❤️