سلام من اومدم با پارت ۲.شاید بپرسید چرا نوشتم اصلی؟چون ممکنه بعضی ها برن پارت های بعدی رو بذارن و اصکی برن(کپی کنن)اوکی؟خوبه..بریم واسه پارت دو داستان
وای.الان باید چیکار میکردم؟یکهو کایلی با یه لوس بازی ای گفت:وای مرینت فکر نمیکردم همچین کاری بکنی واقعا ازت بعیده.اینو که گفت جوش اوردم.دندونامو روهم فشردم و گفتم:تو.تو اینکارو کردی..میدونم.و سرش داد زدم.استاد گفت:خانم دوپن چنگ سریع برید دفتر مدیر ..کایلی تو هم همین طور. یاد اون موقع تو دبیرستان که نزدیک بود شرور بشم افتادم.
رفتیم سمت دفتر مدیر و همه چیز رو تعریف کردم.مدیر گفت:با توجه با این کار خانم دوپن چنگ،باید نمره ی این امتحانو بهش نداد و دوباره امتحانو ازش گرفت. من خوشحال شدم و گفتم:ممنون مدیر. و از دفتر اومدیم بیرون. قیافه ی من:🙂 قیافه ی کایلی:😠 بهش گفتم:این دفعه نتونستی منو بندازی تو تله.و دیگه هم نمیتونی گفت:خواهیم دید دوپن چنگ😏
بعد از تموم شدن دانشگاه ، رفتم خونه و برای امتحان جبرانیم اماده شدم. از زبون کایلی:واقعا عصبی بودم.چطور تونسته بود؟؟واقعا که خیلی خوش شانسه!ولی میتونم بازم خرابش کنم.هه.😈
سریع لباس خونگی هامو عوض کردم.بعد به لوکا گفتم:بیا تو. اومد تو و گفت:سلام گفتم:سلام. گفت:سریع مریم سر اصل مطلب.امشب یه مهمونی تو تالار پاریس هست...منو تو هم میتونیم با هم بریم. نمیدونستم چی بگم...خیلی هیجان داشتم.سرسری گفتم:اره اره چرا که نه خیلی هم خوب.
ازش پرسیدم:ولی کِی؟ گفت:یک هفته ی دیگه. گفتم:خوبه منم به کارام میرسم.☺️ قیافه ی من:☺️قیافه ی لوکا:🙂 بعد لوکا رفت و قبل از اینکه در اتاقمو پشت سرش ببنده گفت:پنج شنبه هفته دیگه،ساعت۸،میام دنبالت.میبینمت. گفتم:میبینمت. بعد رفت و منم نشستم درس خوندم.
فردا،وقتی رفتم دانشگاه،اول رفتم سمت کمدم تا یکم مرتبش کنم. از زبون کایلی:تا این فرصتو دیدم،ازش استفاده کردم و طراحی زشتی که کشیده بودم رو گذاشتم تو کیف مرینت و طراحی خودشو برداشتم و چون خیلی خوشگل بود برس داشتم واسه خودم تا به همه بگم که خودم کشیدم.دوپن چنگ بیچاره.😝
از زبون خودم(مرینت): وقتی زنگ خورد،رفتم تو کلاس و بدون اینکه به برگم نگاه کنم،دادمش به استاد.
بعد از تموم شدن دانشگاه رفتم خونه. از زبون استاد:وقتی طراحی مرینتو دیدم،خیلی تعجب کردم...مرینت اینطوری طراحی نمی کرد.یه کمی شک کردم ولی ۰/۵نمره بهش دادم.خیلی افتضاح بود
تصمیم گرفتم فردا باهاش یک صحبت اساسی بکنم. از زبون کایلی:واقعا خوشحال بودم...هیچی جلومو نمی گرفت.(ولی داری اشتباه میکنی کایلی خانم😈)
از زبون خودم(مرینت): وقتی فردا رفتم دانشگاه و سر کلاس،استاد گفت:بچه ها امروز یک نفر یک نامه رو میزم گذاشته بود که با مدرک های زیادی مثل عکس و فیلم،نشون داده بود که کایلی جای طراحی امتحان مرینت رو با یک طراحی زشت عوض کرده.و درسته. با اینکه نمیدونستم جریان چیه ولی خیلی خوشحال بودم.قیافه ی کایلی هم دیدنی بود:😧
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خیلی قشنگ بود😘😘😘