من به دنبال تو و تو پیگیر من، عزیز من بگو کجا بیابمت در شب های بی قراری ام ؟!
هیچ چیز به ذهنم نمی آمد. قرار بود یک داستان بنویسم و باید تا هفته دیگر تحویلش می دادم و هیچ ایده ای نداشتم. با خودم تصمیم گرفتم به کتابخانه نزدیک بروم تا شاید موضوع کتابی الهام بخشم باشد. شب بود. تقریبا ساعت های 11. قدم زنان جلو رفتم تا به ایستگاه اتوبوسی رسیدم. همه جا خلوت بود و تنها یک نفر را آنجا می دیدم. یک دختر.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
بجز زیبا واژه ی دیگه ای برای توصیف پیدا نمیکنم )
به قشنگ خودت
زیبا
زیبای جانی
⚘
عالییی
زیبای منی
بیش از مد زیبا بود و قبلم رو لمس کرد
عزیزدلمی :))
😭😭😭😭😭خیلیییی قشنگ بووود
مرسی عزیزدلم
نه من گریه نمیکنم
نکنننن