تجربه های به‌ درد بخور

تجربه نداشتن اینستا:من سه چهار سال پیش اینستا نصب کردم و سر یک ماه فهمیدم به شدت معتاد کنندس ، تاثیر غیر مستقیم روی مغزم میزاشت،اصلی ترینش مقایسه کردن خودتون با دیگران شاید متوجه نشید ولی به طور ناخودآگاه تاثیر میزاره و درگیر شدن در یک زندگی فیک و یک رقابت که هرکسی نشون بده کی قیافش و زندگی که داره بهتره ، من زندگیم معمولیه ولی واقعا با وجود تموم چالش ها و اتفاقات خوشحالم و از چیزای کوچیک لذت میبرم همین که تماشا گر زندگی بقیه نیستم و حسرت نمیخورم برام کافیه ، که تمرکزم روی خودم و زندگی که دارم هست . واسه همین اگر حس می‌کنید که دچار افسردگی شدید یا حس و حال هیچ کاری ندارید و فقط صبح تا شب تو اینستایید بهتره یکبار برای همیشه پاک کنید یا حداقل کمترش کنید و از زندگی که دارید استفاده کنید البته افرادی از اینستا دارن پول در میارن و حوزه کاریشون مربوط به اینستاس فرق دارن

تجربه عقب انداختن کاری:همیشه کارامو عقب مینداختم که پنج دقیقه دیگه یک ساعت دیگه یا فردا انجامشون میدم با اینکه یادداشت هم میکردم،ولی باز انجامشون نمیدادم چون دیگه فایده نداشت کار واجب دیگه پیش میومد یا حوصلشو نداشتم . تا وقتی که متوجه شدم کلی کار عقب افتاده دارم و وقت کم یه مدتی خودم رو تو فشار جسمی و روانی قرار می دادم تا انجامشون بدم بعضیارو نمیتونستم و این چرخه بارها و بارها تکرار میشد ولی وقتی که اومدم و به افراد موفق توجه کردم به یک راز مهم پی بردم اینکه همه کار هارو حتی یک کار خیلی کوچیک مثل برداشتن ی لیوان رو به موقع انجام میدن توصیم برای شما هم اینه که هیچوقت هیچوقت کاراتونو عقب نندازین

‌‌‌تجربه جمع کردن کلکسیون ماگ:من حدود دوسال هست که متوجه شدم به ماگ خیلی علاقه دارم،جوری که تو هر مناسبتی پیش بیاد برا خودم ماگ میخرم، میدونین یه حس خیلی خوبی داره کلا خریدنش،حالتو خوب میکنه ،خوشحالی کلا،الان ممکنه یکی بگه همش پول هدر دادنه،ولی خوب هر شخصی در تفریح دلخواه و مخصوص خودشو داره که ازش لذت میبره،و خوب اگه ماهی یکبار هم شده برای حال خوب ماگ بخرم ،دیگه میشم خوشحال ترین آدم دنیا.

تجربه ی داشتن دوستی که اعتماد ب نفس نداره : دوست بودن با آدمی ک اعتماد به نفس نداره نمیدونم برا بقیه تا چه حد قابل تحمله، دوست من مدام از خودش ایراد میگرفت از مدل موهاش از استایلش از همه چیش، در صورتی ک واقعا هم رسیدگی نمیکرد به خودش در واقع میشه گفت نظافت شخصی نداشت. هرکاری ک میکرد هر حرفی ک میزد ۲۰۰ بار معذرت خواهی میکرد، ببخشید پیام دادم، ببخشید همش زحمتام گردنته این حجم از ببخشید گفتن خیلی حال بهم زنه وقتی همش بشنویش تا جایی ک در توانم بود بهش کتاب پیشنهاد کردم و گفتم بره تراپی ولی پشت گوش مینداخت ،ی زمان به خودم اومدم دیدم داره رو خودم تاثیر منفی میذاره و حال خودم داره روز ب روز بدتر میشه هیچ قدمی برای بهتر شدن برنمیداشت و انتظار معجزه داشت. به همه اینا کاری نداشته باشیم موضوع اصلی اینه که اونی ک اعتماد بنفس نداره و مدام از خودش ایراد میگیره ب مرور حرفاش رو شماهم تاثیر میذاره، ب مرور اون حجم از انرژی منفی ای که داره رو شما هم تاثیر میذاره .

تجربه ی انتخابِ رشته ی مدیریت آشپزی و قنادی : خب راستش من رشته ام مدیریت آشپزی و قنادی بود اولش اصلا رشته امو دوست نداشتم و بزور رفتم. بعدش دیدم تو رشته ام هیچ خبری از استرس و فشار درسی و امتحان، خلاصه خیلی از داستانای دیگه نیست:))) صبحا همگی مینشستیم تو کلاسمون صبحونه میخوردیم بعد از زنگ دوم به بعد هرروز غذاهای مختلف و عجیب واسه نهار میپختیم انگار خانواده بودیم و خیلی شاددددد سه سال از دبیرستانم تموم شد ما دانش آموزای این رشته فقط ۱۰ نفر بودیم :) واقعا بهتون پیشنهاد میکنم اگه این رشته رو شهرتون داره انتخابش کنید میتونید دانشگاهم هتل داری و‌بخونید :) رشته اش کنکور نداره و شرط معدله بعد از دبیرستانم راحت میتونید هرجایی برید سرکار 🤌🏻