
سلام سلام اینم از فصل دوم «انچه در این پارت خواهید خواند: وای نه جیمین ...........حالا آیسا رو میفرستی؟.............بیماری جی..... چرا اینکارو با خودت میکنی؟............. تو از رو نمیری نه؟
یهو دیدم تهیونگ پیام داده این پسر از رو نمیره. یک هفته بعد: میها تو چت شده دختر دیگه باید از این حال و اوضاع بیرون بیای فقط یک نفر میتونه کمکم کنه اونم جیمین. «اینجا فکر های میها هست» زنگ زدم به جیمین. جیمین: الو میها: سلام جیمین جیمین: سلام میها کاری داشتی؟ میها: وقتت ازاده؟ جیمین: نه الان سر تمرین هستیم میها: هر وقت وقتت ازاد شد بهم خبر بده. جیمین: باشه چیزی شده میها صدات گرفته گریه کردی دوباره؟ میها: همو میبینیم دیگه.جیمین: باشه خداحافظ. میها رفت حموم لباس پوشید میکاپ کرد و با اصرار خواهرش رفت سمت کمپانی بیگ هست تا به داخل رفت همه ی نگاه ها به سمت میها رفت سه تا دختر دویدن سمت میها. دختره1: وای میها خودتی؟ یکساله ندیدمت کجا بودی؟ میها: سلام خوبی؟ میها دو نفرشون رو شناخت نفر سوم فقط براش اشنا بود. دختره3: میها میگم میای بریم تمرین بی تی اس رو ببینیم؟ میها: منو ببینن حواسشون پرت میشه. دختره3: بیا بریم یک میشینیم نبیننمون. میها: باشه. داشتیم تمرین رو میدیدیم جیمین یک چند باره خورد زمین تا من یاد بیماری جیمین افتادم نه چرا حواسم نبود اون چرا حواسش نبود داشتم میرفتم سمت مربیشون که دختره دستم رو گرفت و با لحن مسخره ای گفت: کجا میری میها خانم؟ همون موقع شناختمش اون آیسا بود یکی از ادمای تهیونگ. میها: آیسا آیسا: بلاخره منو شناختی بشین اذیت شدن جیمین رو تماشا کن بهت هشدار دادم طرف جیمین نبینمت تو گوش ندادی. میها: ولم کن دختره ی .... با صدای داد میها مدیر برنامشون وارد اونجا شد ولی بی تی اس متوجه نشد چون داشتن ا صدای اهنگ بلند میرقصیدن. مدیر برنامه: سلام خانم میها چیزی شده؟ میها: بله بهتره حواستون به کارکناتون باشه. و به آیسا اشاره کردم. مدیر برنامه: آیسا همین الان با من بیا. آیسا رفت منم سریع رفتم پیش مربیشون. میها: سلام میشه تمرین رو متوقف کنید بیماری جیمین که یادتون نرفته؟ مربی: سلام میها وای راست میگی اصلا حواسم نبود یک لحظه وایسا. تمرین متوقف شد و هر کدوم به اتاقاشون رفتن من رفتم تو اتاق جیمین با چیزی که دیدم............
به جای جیمین ایسا اونجا بود. میها: تو که اینجایی جیمین کو؟ ایسا: حرف گوش نمیدی دیگه. تحمل شنیدن حرفاش رو نداشتم سریع از اتاق رفتم اتاق تهیونگ. تهیونگ: اوا سلام میها چیزی شده؟ میها: تو از رو نمیری؟ حالا آیسا رو فرستادی؟ تهیونگ: ایسا؟ کی کجا؟ میها: خودتو نزن به اون راه تهیونگ: به خدا راست میگم. یهو ایسا از در وارد شد. ایسا: کجا فرا..... با دیدن تهیونگ حرفش رو قطع کرد. تهیونگ: ایسا مگه من نگفتم بدون صحبت به من کاری انجام نده. ایسا: اما میخواستم نقشت عملی شه تهیونگ: خیلی هم عملی شد تو اخراجی ایسا: تهیونگ اینکارو با من نکن تهیونگ: همین که گفتم برو بیرون. ایسا با عصبانیت رفت بیرون. میها: من معنی این کارات رو نمیفهمم بگو جیمین کجاست؟ تهیونگ: اتاق کوک هست. با عجله رفتم سمت اتاق کوک. کوک: سلام میها. میها: سلام پسره ی احمق تو بیماریت رو یادت رفته اصلا دارو هاتو میخوری؟ هان؟ جیمین: وای میها یکم نفس بگیر بعد حرف بزن. میها: اصلا حوصله ی شوخی ندارم جیمین: باشه ببخشید. کوک یک لیوان اب بهم داد خوردم.«خب میخوام راجب بیماری جیمین اطلاعات بدم. جیمین یک بیماری داشت که هر دو سه ماه یکبار بدن درد میرفت که اگه دارو هاشو مرتب استفاده کنه خوب میشه ولی تو این یکسال درست مصرف نکرده و خوب نشده و به خاطر این بیماری موقع بدن درد یک هفته تمرین نمیکنه و با میها میرن مسافرت»
تهیونگ= نمیدونم ایسا چرا این کارو کرده بود میها هم حرف منو باورنمیکنه اصلا پیامم رو ندیده بود پیامم خیلی خیلی مهم بود بذار بهش دوباره پیام بدم. میها= با جیمین رفتم بیرون لب برکه. میها: جیمین. جیمین: جانم؟ میها: تو چرا منو دوست داری؟ «?why you love me» جیمین: چی میگی؟ میها: اصلا من برم از پیشت اصلا تو این یکسال چرا نرفتی پیش یکی دیگه؟ جیمین: خب من تورو دوست داشتم فقط. میها: خب چرا؟ جیمین: چون عاشقت بودم فلش بک1 میها: چانگ هو: چرا منو دوست داری؟ «?why you love me» چانگ هو: چون عاشقتم میها: اصلا من اگه برم تو چیکار میکنی؟ چانگ هو: منتظرت میمونم. میها: ببینیم و تعریف کنیم. فلش بک2 میها: تهیونگ تهیونگ: بله؟ میها: تو منو دوست داری؟ تهیونگ: معلومه. میها: دلیل؟ تهیونگ: چون خوشگلی بامزه ای باحالی. میها: اگه من برم چی؟ تهیونگ: برت میگردونم هر جور شده. پایان فلش بک1و2 میها: من از دو نفر پرسیدم اینو قبل تو یک نفر تقریبا جواب تورو داد و یک نفر به خاطر خوشگلیم و بامزه بودنمو و باحال بودنم منو میخواست نه منو به خاطر خودم. جیمین: کیا؟ میها: چانگ هو و تهیونگ. جیمین: تهیونگ؟ میها: اره جیمین: میها میگما هونگ جو نمیتونه طرف تهیونگ باشه اون موقعی که اومد برای گرفتن نامه تو کنسرت سعی کرد منو به تو برسونه با من حرف زد و گفت میها تورو هنوز دوست داره. میها: هونگ جو؟ جیمین: اره یهو صدای هونگ جو که با میها کار داشت تازه اومده بود اومد.......
هونگ جو: هنوزم به من اعتماد نداری؟ میها: هونگ جو...... هونگ جو: ازت توقع نداشتم میها من از همه چیزم به خاطر تو گذاشتم گذاشتم تهیونگ به خاطر تو بهم بی احترامی کنه من به خاطر تو از کسی که دوستش داشتم گذاشتم الان تو اینطوری میکنی؟ فکر میکنی من به خاطر تو تهیونگ که عشقم بود رو کنار نذاشتم؟ هان؟ میها: لطفا اروم باش ببخشید نمیتونستم بازم اعتماد کنم سر تهیونگ پیشهاد خودت بود گرفتن نامه از جیمین ولی وقتی نامه ی تهیونگ رو دیدم فکر کردم اینو تو از قصد اوردی هونگ جو من به هیچ کس اعتماد نکردم. هونگ جو: من کسی بودم که وقتی با جیمین به هم زدی کنارت بودم و تو اینطوری میکنی؟ الان که رفتی پیشش تموم شد منو فراموش کردی؟ من به خاطر تو اومدم امریکا واقعا که.... کلی بحث کردن و گریه و در اخر اشتی کردن خب تو اسلاید بعد قضیه جدا شدن جیمین رو میها رو میبینید
خب خب خب بهتره بفهمین چی باهم بهم خوردن رابطه ی جیمین و میها شده. فلش بک جیمین: سلام میها میای بریم عصری کافه میها: اره میام ساعت شش. جیمین: خوبه. میها یکی از بهترین لباس هاشو پوشید و میکاپ کرد و رفت تو کافه ولی دید جیمین یک دختر کنارشه و بهش لبخند زده. میها: جیم.جیمین جیمین: سلام میها میها: این دختره کیه؟ دختره: سلام من میا هستم شما؟ «با لحن تیکه انداختن» تا جیمین اومد حرفی بزنه. میها: هیچی نگو بهم خیانت میکنی حالا؟ بعد منو کشوندی کافه؟ نمیبخشمت و سریع از کافه رفت. جیمین: میها نرو میها میها دست جیمین رو گرفت نره جیمین: ولم کن میا: کجا میری؟ ولش کن بهش اهمیت نده جیمین: اون از تو مهمتره میا: چی؟ ................................................................................ میها رفت خونه ی هونگ جو هونگ جو: چیشده دختر؟ میها: جیمین منو دوست نداره یکی دیگه رو دوست داره. با گریه گفت. ................................................................خونه ی میها حرف زدن با جیمین: میها حرف منم گوش کن
میها: مگه حرفیم میمونه؟ جیمین: به خدا من چجوری بگم یک دختر اومد کنارم نشست منم نمیتونستم بگم برو میها: چی میگی واسه خودت مگه میشه نتونی بهش بگی بره؟ هان؟ جیمین: ببخشید میها همینو میخوای بشنوی دیگه؟ اره؟ میها: من دلیل درست حسابی میخوام میخوای بهم خیانت کنی بری با یکی دیگه بعد برگردی پیشم؟ جیمین: میها حرفمو گوش کن لطفا میها درحالی که گریه میکرد از اتاق رفت وسایلش رو جمع کرد و اومد امریکا. پایان فلش بک «یک نکته توجه کنید این دختر توسط تهیونگ فرستاده شده و سر صحبت رو با جیمین باز میکنه تا میها بیاد و ببینه»
میها= رفتم خونه دیدم دوباره تهیونگ پیام داده فکر کردم میخواد عذر خواهی کنه ولی وقتی اعلانش رو دیدم میگفت پیام بالایی خیلی مهمه بازش کردم با چیزی که دیدم چشام چهار تا شد. تهیونگ: سلام میها میدونم از دستم عصبانی هستی ولی یک چیزی برات دارم 010-..............432 این شماره ی چانگ هو هست اخرین شماره ای ازش داشتم شاید لازمت بشه. گفتم که من نکشتمش شاید تا الان زنده نباشه ولی من نکشتمش. پیام دوم تهیونگ: میها لطفا پیام بالا رو ببین مهمه پیام تهیونگ رو دیدم کم مونده بود از خوشحالی بال در بیارم. فردا صبح به یکی دادم رد این شماره رو بزنه و یک ادرس داد بعد از دیدن پیام تهیونگ کم مونده بود از خوشحالی بال
لباس پوشیدم میکاپ کردم یک ماسک زدم تا منو نشناسه و درو باز کنه وای ادرس رو پیدا نکردم حالا چیکار کنم؟ اهان از روی مپ پیدا میکنم. پیدا کردم وای خونه ی بزرگی بود خواستم زنگ بزنم که یک دفعه.....
پایان انچه خواهید دید: کنسرت........ میها یک چیزی بخوام قبول میکنی؟.................اون تها کسی بود که به من ارامش میداد.......... گریه نکن........لطفا ردش نکن جیمین برای این خیلی ذوق داره.............جیمین دیگه نمیتونم.....جیمین...جیم.... وای میهااااااا......... بس کنید نمیبینید حالش خرابه؟................ من چجوری اومدم اینجا....میها لطفا حداقل باهام بد رفتاری نکن... به لطف تو دوتا شد......میها من نکشتمش راس میگم...... کمکککک....وای نه تهیونگ
چالش: به نظرتون چانگ و چانگ هی زندن؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالی بود اجو ی عزیزم
عالی بود
ج.چ نه زنده نیستن
میها رو به جیمین برسون
میسی کیوتم و من یک چیزی رو جا انداختم میها با اصرار خواهرش با بادیگاردش رفت اینو من ننوشتم
اشکال نداره
تهیونگ چی میشه؟
ادم خوب میشه یا نه؟
و یه سوال دیگه اون فرد ناشناس که جیمین رو ملاقات کرد کی بود
که گفت از میها مراقبت کن؟
فکر کنم پارت 4یا 5 بود
عالی بود
ج.چ نه زنده نیستن
و مهیا رو به جین برسون
پارت بعدی رو زود بزار
منظورم جیمین
میسی و اینکه میها به جیمین میرسه خیالت راحت و من برای جواب چالش یک چیز دیگه فکر کرده بودم چی شد لطفا بگین نمیخواید زنده باشن؟
نه زنده نباشن
من شرمنده داستان به یک روال دیگه پیش میره ولی اگه به جز شما کسان دیگه ای هم بخوان من مجبورم تغییر بدم ولی اینطوری چالش بر انگیز تر میشود