
خوب بهتره وقت رو از دست ندیم بریم سراغ تستʕ≧ᴥ≦ʔ
و بعد مادر ادورس میادو میشینه و میای شروع کنی که همون ساحره میاد و میگه وای ببخشید سیلرا من یک چیز رو بهت نگفتم مادر ادورس میگه چیو و تو میگی هیچی میخواست دستور پخت مرغ رو بهم یاد بده بعدش میگی الان میام و ساحره میگه خیلی مهمه باید حرف بزنیم
میریم باهم تو یه اتاق و ساحره شروع میکنه به گفتن مری: ببین من دوباره رفتمو گذشته رو نگاه کردم و برادر ادورس رو پیدا کردم برادر ادورس... باک هستش که باک چشم هاش ابیه اما لنز قرمز داره و ادورس چشم هاش قرمزه اما مادر شون چون به ادوارد گفته اسم پسرمون ادورس هستش مجبور شد واسه باک لنز قرمز بزاره و برای ادورس لنز ابی و دویل هم به همین خاطر نمیتونه ادورس رو شکست بده چون در واقعیت چشم های ادورس قرمزه و چشم های دویل هم قرمز وقتی مادرشون خون دویل رو خورد یک بچه اش از دویل شد و یک بچه اش از ادوارد و به همین خاطر نمیتونه ادورس رو شکست بده چون ادورس پسر دویله هم خونه دویله اما روحه ادورس مهربونه و چون دویل نمیتونه ادورس رو شکست بده از باک استفاده میکنه تا باک ادورس رو شکست بده و راز چشم ها هم همینه
از پیش مری سریع میری و وقتی از در میای بیرون ادورس رو میبینی که با نفرت به تو نگاه میکنه و چیزی نمیگه و فقط از اونجا با عجله میره سراغ باک تا بکشتش اما تو جلوشو میگیری و زخمی میشی باک روح واقعیش بحوش میاد و تورو بغل میکنه و از اونجا می بره و خوب میشی و متوجه میشی که باک عاشقته اما ادورس هم عاشقه و دشمنیشون دقیقا به همین خاطره
مادر ادورس متوجه ی قزیه میشه و ساکت میمونه تا پا میشی و که بری پیش ادورس که یکی دهنت رو از پشت میگیره و میبرتت یجایی اون شخص کیه
وقتی میرسین یکی بدون پا و با بدنی نیمه محو و طوسی میاد جلوت و میگه اسم من دویله انچار چیز هایی فهمیدی و باید به من بگی و اگر نه تیکه بزرگت لب توست چی کار میکنی
تو صورته دویل توف میکنی اما چون روحشه ازش میگذره و دویل میگه وای میخواستی من رو با تف قشنگت الوده کنی وای وای وای
دویل اثبانی میشه و میاد که تو رو بخوره که باک میرسه و دویل رو اتیش میزنه و روح دویل از بین میره بعد هم باک با نگاهی سرد از اونجا میره و تو هم میری پیش ادوارد و همچیز رو بهش میگی اما ادوارد باور نمی کنه و فکر می کنه اسر داروهایی که بهت دادن و فقط میخنده
و بعد با اثبانیت تمام میری پیش باک و از باک بابت نجاتت تشکر میکنی ▬▬▬▬▬▬
باک هم زیر لب میخنده و میره تو هم میری پیش ادورس اما میبینی که ادورس تو حمومه و داره با حرس صورتشو میشوره که لنز ها در بیاد که دوتا بلنز ابی میفته تو رو شویی و وقتی برمیگرده قیافه قشنگی رو میبینی با چشم هایی قرمز درخشان شده
امید وارم خوشتون اومده باشه خدانگهدار تا ادورس خون اشام 4
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بقیه رو بزاررررررر
چرا ۴ رو نزاشتی؟
ببین این همه منتظرن😂بیا بزار دیگه چی شده؟ امیدوارم اتفاق بدی برات پیش نیومده باشه و بقیه اش رو هم زود تر بزاری 👍
منم دارم یه داستان مینویسم ولی به اندازه اسمش تخیل نداره
ادامشو بزار
??
چرا ادامه نمیدی جای حساسش بود
چرا بقیشو نمیسازی
خیلی با حال بود....
مثل همیشه ادواردو ادروس خون آشام ععععااااللیییی
عالی بود