
در این پست قراره با یک نویسنده روسی آشنا بشویم که شاید نام کتاب هایش به گوشتان خورده باشد😊

نیکلای واسیلیِویچ گوگول (به روسی: Никола́й Васи́льевич Го́голь) نویسنده بزرگ روس بود. گوگول بنیانگذار سبک رئالیسم انتقادی در ادبیات روسی و یکی از بزرگترین طنزپردازان جهان است.

گوگول در ۱ آوریل ۱۸۰۹ در روستای بارچی در ایالت پولتاوا (واقع در اوکراین) به دنیا آمد. وی در سال ۱۸۲۹ منظومهٔ هانس کوشِلگارتِن را به چاپ رساند. این کتاب با موفقیتی روبهرو نشد و تقریباً تمام نسخههای آن را خود گوگول خرید و آتش زد. این ناکامی، نویسندهٔ نوپا را نسبت به ادبیات تا مدتی نسبتا کوتاه دلسرد کرد.

گوگول از سال ۱۸۳۵ تا ۱۸۴۲ مشغول نگارش مجموعهٔ داستانهای پترزبورگی (شامل داستانهای دماغ، پرتره، کالسکه، بلوار نفسکی، یادداشتهای یک دیوانه و شنل) بود که در آنها استادیِ نویسنده در قلمروهای جدیدی جلوه مییافت: گوگول در این داستانها در مقام روایتگر شهرها رخ مینماید که عمق تضادهای اجتماعی موجود در شهر را به چشم دیده و دریافته است. وی همزمان با نگارش داستانهای پترزبورگی، روی نمایشنامهٔ بازرس نیز کار میکرد.

ذهن خلاق و جستجوگر نویسنده در این اثر در پی بسط و تعمیمهای گسترده و فراگیر بود. وی در اعتراف نویسنده نوشت: «من در بازرس عزمم را جزم کردم تا تمام پلشتیهای روسیه را در تودهای گرد آورم و یکباره همهشان را به تمسخر بگیرم.» بازرس در سال ۱۸۳۶ روی صحنه رفت. برخی از آن استقبال کردند و از موفقیت آن به وجد آمدند و گروهی دیگر نویسنده را به هجونویسی و افترا زدن به روسیه متهم کردند و او را «یاغی خطرناک» خواندند. این اتهامات و سرزنشها گوگول را به شدت تحت تأثیر قرار داد و او تصمیم گرفت به خارج از کشور سفر کند تا در «فراغت دوردستها» بتواند کتاب نفوس مرده را که تازه نوشتنش را شروع کرده بود، به پایان برساند.

زندگی نسبتاً آرام در رم و در میان آثار هنری نفیس موزههای شهر، تأثیر خوبی بر وضعیت روحی نویسنده نهاد و او در سال ۱۸۴۱ نگارش جلد نخست نفوس مرده را به پایان برد و پس از بازگشت به روسیه آن را منتشر ساخت. در این منظومهٔ منثور که در نوع خود منحصربهفرد است، گوگول تصویر غمباری از بحران اقتصادی، اجتماعی و معنوی نظام سرواژ و رعیتداری را ارائه میدهد و در همان حال، ماهیت درندهخوی گرایشهای سرمایهداری را که تازه داشتند در روسیه پا میگرفتند، آشکار میسازد. به گفتهٔ آلکساندر هرتسن، نویسنده و اندیشمند بزرگ روس، این کتاب «لرزهای بر سراسر روسیه انداخت». ولی محافظهکاران همچنان به چشم هجونویس و افترازن به گوگول نگاه میکردند. این بدفهمیها تأثیر عمیقی بر وضعیت روحی نویسنده گذاشت و او را از لحاظ فکری و عقیدتی دچار تزلزل ساخت.

گوگول که احساس میکرد تکیهگاههای خود را در راه خدمت به حقیقت از دست میدهد، برای یافتن آرامش و اتکای معنوی به مذهب روی آورد. او امید بسیاری داشت که با تمام کردن نفوس مرده سرانجام نظر مساعد خوانندگان را نسبت به خود جلب کند. گوگول در بخش دوم این اثر قصد داشت نوزایی روسیه را نمایش دهد و اشرافزادگان والا و دارای افکار مترقی را به تصویر بکشد؛ ولی طرح او عملی نشد و اثر فاقد یکپارچگی ظاهری و درونی بود. گوگول در یک لحظهٔ سرخوردگی دستنویس جلد دوم نفوس مرده را سوزاند و چند روز بعد در تاریخ ۴ مارس ۱۸۵۲ از دنیا رفت و در مسکو به خاک سپرده شد.

گوگول نویسندهای بود با قریحهٔ استثنایی. تأثیر او بر نویسندگان پس از خود عظیم و همهجانبه است. گوگول جایگاه شیوهٔ رئالیسم انتقادی را در ادبیات محکم کرد و سمت و سویی در ادبیات روسیه به وجود آورد که بحق «محور گوگول» نام گرفت.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
راز های شبپرستاره ونگوگ به لیست ⋆𐙚₊˚⊹♡ افزوده شد.
توسط ٭Darla٭
ممنونم عزیزم 💙✨
توییت اسکیز (بررسی)
کلبه (بررسی)
توروخدا ناظران زیبا🥺🥺
ادمین زیبا پین؟
توییت انیمه.. (بررسی)
درین سرای بی کسي.. (بررسی)
--
ناظران میشه بررسی کنید
من زندگی نامش خوندم خیلی چیزاش نگفتیا
قسمت مرگش رو مخصوصا
آره میدونم، اون قسمت مرگش فکر کردم شاید یکوچولو غیر قابل پخشه😂😂😔
عه نیکولای گوگول
خایلی خوشگل و ژازابه
بله درسته😔🤣
از جمله پست های یک بانگوفن😂💔🔥
وای دقیقا❤️😂
نیکولای اگوری پگوری گوگول مگول :)
گوگولی😔😂🤣
چرا من اول گوگولی خوندمش؟😂😭
منممم😂😂
😂😂😂
موندم اطلاعات عمومی به ذهنم اضافه کنم یا بشینم به گوگول بخندم
بشین به گوگول بخ_ نه عه اطلاعات عمومی عزیزم این چه حرفیه😔😂
ریاکشن بانگو فنا به این پست:
دقیقا خودم اول یه جا فامیلیشو دیدم بعد که فهمیدم اسمش نیکولایه اصلا یه حس خاصی داشتم😂
خب شخصیت نیکولای رو کلا از رو این یارو ساخته بودن دیگه.. مثل دازای و بقیه که از روی آدمای واقعی ساختن..
(گوگول، یعنی فامیلش عشقه.)
آره میدونم👍🏻