بخش اول داستان
صبح از خواب بیدار شد، ساعت ۱۰:۱۶ دقیقه را نشان میداد، دوباره صدای آلارم را نشنیده بود، از تختش بلند شد و به اشپزخانه رفت تا برای خودش قهوه ای درست کند که صدای زنگ در را شنید، دم در رفت و در را باز کرد، پستچی ای پشت در ایستاده بود.
پستچی مودبانه گفت: روز بخیر خانم. سپس نامه ای به دستش داد: این برای شما اومده.
نامه را در دستش دید، پاکت کرمی ای بود دور آن با خط های سبز هاشور خورده بود، نامه را از دستش گرفت و در را بست. امکان نداشت...این نامه فقط یک معنی میتوانست داشته باشد، قهوه اش را توی ماگ ریخت و روی صندلی کانتر نشست، پاکت را باز کرد و نامه را خواند:
اسکارلت عزیز
امیدوارم حالت خوب باشه، میدونم نامه های طولانی رو نمیخونی، پس سریع سراغ اصل مطلب میرم، نیزه سه سر لوسیفر و شمشیر های رِدبلید (Redblade) دزدیده شدن، ازت میخوام که ردیابی و پیداشون کنی، بازم میدونم که گفتی مزاحمت نشم ولی اگر کار مهمی نبود بهت نامه نمیدادم.
همکارت
ریموند
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
نمیشه ادیتش کنی مثل بقیه بشه؟-
دیگه ممکنه منتشر نشه ولش کن😔
عه نه ببین اخه چجوریه-
جون ۵😔
جون۴😔
جون ۳😔
بیاین چنلم تو بله 🌝🗿🎀@my_roya
توی تست خوندن یه حال دیگه ای داره تا توی نظر سنجی
ممنان
تیکه ای که اسی موهاشو جمع میکنه🛐🛐🛐
بعله
جون ۲😔
جون😔🤝