سلام ناظر لطفا منتشررررررررکن بچه ها داستان عاشقانه تک پارتی میراکلس ساختم لایک و کامنت فراموش نشه
بچه ها اول از همه هر کس یه علامت داره نویسنده❣مرینت 💖ادرین💚کت🖤لیدی❤ الیا🧡 لوکا💙 ارباب شرارت 💜تا اینجا این قلبا بریم برای داستان
تولد ادرین بود همه میخواستن سوپرایز ش کنن که یکی شرور شد💚پلگ پنجه ها بیرون❣لوکا شرور شده بودیمو لیدی هم اومد🖤سلام باگابو ❤کت چند بار گفتم به من نگو باگابو 🖤باشه باگابو❤هی همین....💙هه هه لیدی باگ نمیتونی جلوی من رو بگیری ❤الان نشونت میدم میتونم یا نه 🖤مای لیدی وایسا ❤سعی نکن جلوی من رو بگیری 🖤بدون نقشه که نمی شه ❣اونا نقشه ریختن و تبهکار رو شکست دادن وقت رفتن بود که..🖤وای سا باگابو وقت داری بریم بیرون ❤هی من سرم شلوغه و وقتی هم برای تو ندارم 🖤اما اما من دوستت دارم ❤اما من دوستت ندارم و نخواهم داشت حالا اگه تموم شد برو🖤وایسا ما همکاریم پس بزن قدش چی ❤از این به بعد دیگه همکار هم نیستیم 🖤چرا هستیم چرا اینجوری میکنی؟❣که ناگهان
که ناگهان لیدی باگ زد تو گوش کت 🖤لیدی من❣اشک از چشاش سرازیر شد❤دیگه نمیخوام ببینمت ❣لیدی باگ خونه رفت ❤تیکی خال ها ناپدید 💖وای من چیکار کردم از دستش اصبانی شدم و هر چیزی بهش گفتم ❣چشم های مرینت پر از اشک بود ناگهان دید کت داره به سمتش میاد🖤بهتره برم پیش مرینت شاید با حرف هاش امید وارم کنه💖ام سلام کت نوار اینجا چیکار میکنی چرا صورتت سرخ شده🖤سلام خوبی مرینت بالینی باگ دعوام شد اونم خشمش و روی من خالی کرد.اما درد نداره چون عشق همیشه ضربه رو میزنه من هم لیدی باگ رو از ته قلب دوست دارم💖اوه خب خب من ام معذرت میخوام خواهش میکنم 🖤چی شده چیزی رو میخوای بگی 💖تیکی خال ها پدیدار❤من رو ببخش کت همش تقصیر 🖤هیش آروم نیازی به معذرت خواهی نیست و اینکه پلک پنجه ها داخل ❣پشت اون نقاب ادرینه💚لیدی باگ دوستت دارم❤ام من من تو ادرین هستی ❣ناگهان زد زیر گریه ادرین بقلش کرد و 💚
💚مای لیدی آروم باش تو فقط ناراحت بودی اوه پلنگ پنجه ها بیرون 🖤میشه بریم بیرون ❤حتما❣اونا رفتن بیرون یه جا به حالت عادی برگشتند و گوشی مرینت زنگ خورد 🧡سلام مرینت ادرین امروز خونه نیومد فردا سوپرایز میکنیم آماده ای دیگه💖اوه آره آره 💚مرینت 💖آلیا بعدا حرف میزنیم ادرین چی شده 💚من میدونم شما میخواید من رو سوپرایز کنید ولی یه چیزی هست که باید بهت بگم 💖چی 💚با من ازدواج میکنی 💖وای خدای من راستش اه❣مرینت بی هوش شد .وقتی چشاش رو باز کرد خودش رو تو خونه ادرین دید 💜اوه ادرین این دوستته💚بله پدر ❣اون شب مرینت خونه ادرین موند 💚مرینت نظرت در باره ی پیشنهاد غروب چیه 💖من قبول میکنم❣قرار شد اونا عرو سی کنن ولی گابریل هویت اونا روفهمید مخصوصا مرینت چون دید که اونا تو خونه تبدیل شدن یه روز صبح راستی امیلی💛این رنگها حالا ادامه 💚وای نه انگشترم 💖اوه گوشوارم۰
💛سلام پسرم من برگشتم 💚دارم خواب میبینم 💛گابریل همچی رو بهم گفت مرینت برای تو خیلی مناسبه عزیزم ❣ادرین امیلی رو بقل کرد هفته ی بعد اونا عروسی کردند مرینت و ادرین رو میگم یکروز لوکا زنگ زد 💙سلام ادرین من و کیلویی تصمیم گرفتیم بریم بیرون شما هم میاین بریم💚بله حتما . . . . . پایان
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گفتم یدونه دیگه هم بزارم تو کامنتا بگید تک پارتی بزارم یا پارت به پارت
پارت بهپارت