مرسی که میخونی.
13سال قبل_ 02:03_
آسمان نعره میزند، از خشم یا اندوه فقط معبودش است که میداند. از باریکهای کوچک به بیرون کمد نگاه میاندازد. موهای مادرش توسط دستانی تنومند کشیده میشوند و زن روی زمین میافتد. با تقلا و مقاومت دست هایش را در هوا میتکاند، و بیشتر از آنکه همسرش را از خود دور کند با مولکول های موجود در هوا در جنگ است.
کانر نفس هایش را لرزان بیرون میراند و یکبار هم که شده میخواهد یک تماشاچی باقی بماند، اینکه تا چه زمانی این شرایط را ثابت نگه دارد. میخواهد یک بزدل باشد که از خطر میترسد، میخواهد گریه کنان در نقطه امن خود جا خوش کند اما...
صدای نفس های خشمگین مادرش در گوش هایش ساکن میشود. پدرش چا-قو در دستانش میگیرد و کانر انگشتانش را تا حدی روی چوب کمد میفشارد که بندهایش سفید میشود.
نمیخواست نگاه کند.
نه. نه. نه.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
عالی بوددد
ممنونم بابت امتیاز:)
✨؛)
عالی بوددد
مرسیی✨
بک میدم ، قولل
راس میگه