-تایپ ها در جلسه تراپی -

تراپیست : خب #esfj عزیز شروع کن - من همیشه بودم، برای همه آدمای زندگیم همیشه بودم. توی هر شرایطی به حرفاشون گوش کردم و بغلشون کردم. آرومشون کردم و با تمام وجودم درکشون کردم، حتی با اینکه درک کردن خیلیاشون واسم آسون نبود. میدونی بعضی وقتا حال منم خوب نیست، اما چرا کسی پیش من نیست؟ چرا باید روزا مسئول خندوندن آدما باشم و شبا توی تنهایی خودم گریه کنم؟ من فقط دوست دارم وجود یک نفر رو حس کنم اما پیدا کردن یک نفرم سخته. خستم از اینکه هیچوقت هیچکس نبود بهم بگه " من همیشه کنارتم " یا اینکه بغلم بکنه و بهم بگه " من حواسم بهت هستا "

تراپیست : خب #isfj عزیز شروع کن - از خودم متنفرم. از اون دوتا دندون گنده که موقع خندیدن دیده میشه متنفرم، از اینکه انگشتای کوتاهی دارم متنفرم، از اینکه صدای قشنگی ندارم متنفرم، از اینکه چشم‌های ریزی دارم متنفرم، از اینکه خیلی از لباسا بهم نمیاد متنفرم، من از هرچیزی که مربوط به منه متنفرم. و میدونی آدمای دورم این حس و توم تشدید میکنند، من قبول دارم که آدم فوق العاده‌ای نیستم اما میشه مثل یک مزاحم لعنتی که به زور‌ توی زندگیتون اومده باهام رفتار نکنید؟ میشه اینقدر ایگنورم نکنید؟ مقصر اصلی شما نیستین اما قطعا یک بخشی از تنفرم نسبت به خودم، مقصرش آدما هستن

تراپیست : خب #estj عزیز شروع کن - بعضی وقتا خیلی خسته میشم، دوست دارم از این شهر و همه‌ی آدماش دور باشم. اینقدر دور که دیگه نیاز نباشه کوچیکترین صدایی از سمت ادما بشنوم. توی حال خودم باشم و کتابای موردعلاقم رو بخونم، غذاهایی که دوستشون دارم رو تنهایی بخورم و اهنگام رو با صدای بلند گوش بدم. بدون اینکه لازم باشه با ادما بحث کنم، تحملشون کنم و یا حتی بهشون اهمیت بدم. دلم میخواد واسه یک مدت طولانی ادامه داشته باشه، حداقل تا موقعی که حس کنم دوباره تحمل حضور ادما رو دارم

تراپیست : خب #istj عزیز شروع کن - ورود آدم‌های جدید به زندگیم ترسناکه، ترسناک تر از هرچیزی. من همیشه از ترس فراری بودم، اینقدری حوصله و شجاعت این رو ندارم که بخوام با ترسام مقابله کنم اما بعضی وقتا دست خودم نیست. به خودم میام و میبینم دست خالی اومدم با ترسم بجنگم و‌ اجازه بدم اون ادم وارد زندگیم بشه.‌ اون ادم وارد زندگیم میشه و‌ هیچوقت این رو درک نمیکنه که چه ارزش بزرگی توی زندگیم داره، شاید به خاطر همینه که خیلی راحت گذاشت و رفت. اون درک نمیکنه که من ثانیه به ثانیه لحظاتی که باهاش گذروندم رو هنوز یادمه، حرفایی که بهم زده و کارایی که انجام داده هنوز بولد ترین پخش ذهنمه. اون هیچوقت قرار نیست بفهمه که فراموش کردنش، اصلا کار راحتی واسم نیست