های گایز خوبید اومدم که پارت جدید رو بذارم😍
ا.ت:پدر باور کن راست میگم باورکن که پدرم دستم رو کشید و آورد تو خونه و پرتم کرد رو مبل پدر صبر کن که دیدم در کمد رو باز کرد و کمربند و از کمد در آورد بیرون همینطوری که داشت کمر بند رو دور دستش می پیچوند ازم پرسید.
پدر:ا.ت گفتم بهم بگو چرا اینقدر دیر اومدی.
ا.ت:پدر باورکن کارم طول کشید.
پدر:من به رئیست زنگ زدم و ازش پرسیدم گفت که تو خیلی وقته اومدی خونه حتی خیلی هم نگرانت شد.
(هی دلم میخواد رئیسه رو خفه کنم😔)
ا.ت:نمیدونستم چرا رئیسم دروغ گفته ولی دیگه خیلی برای عوض کردن هرفم دیر بود و دوباره گفتم پدر باور کنید راست میگم سرکار بودم 😢
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
25 لایک
عالی بود ادامه بده 👌😚
ممنون
چشم حتما عزیزم 🤗
سلام دختر خاله جونم عشقم داستانت عالیه آجی جونم ლ(´ ❥ `ლ) 🤍🤍🤍💋
حرف نزن حتی درست نخوندی تازه همش با دیالوگ های داستانم مسخره بازی در میاری😑😑
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی فوق العاده خوب بود مرسی کیوتی خوشگل من.
پارت بعد داستانت رو بذار و میام تو خوابت😈😈😈 شوخی کردم زود پارت بعد رو بذار کیوتم 😻😻
ممنون 😍😍
باشه عزیزم درحال برسیه خوشگلم😚😘
عالی بود نرگس جون ادامه بده👏👏
چشم حتما گلم😊💜
فوق العاده(。♡‿♡。)
💜💜💜💜💜
آجی میشی ؟ 💞
مهدیه هستم ۱۲ سالمه و لقب ندارم ، دوستت دارم خوشگلم و امیدوارم باهام عاجی شی ! 😻💞😍😊
آره حتما نرگس هستم و ۱۴ سالمه منم لقب ندارم 😁
بی نظیر بود 💓😭😻💖💝
فقط داستان رو منحرفانه نکنی ها 💔
میسی کیوتم 😉💖😻
این پارت چقدر جالب شد😍 واقعا مشتاق شدم بدونم ادامه اش چی میشه. از وقتی جیمین پیداش شد ، داستان چقدر سوییت شد😍💜
ولی مشکل اون رئیسه چی بودش ؟!😒 چرا دروغ گفت ؟😐 بدتر از اون پدره باور کرده بود و آ/ت بیچاره رو انقدر زده بود که بیهوش بشه ؟!😑 چطوری دلش اومد ؟😭
برام جالبه چرا آ/ت کار رو به دانشگاه ترجیح میده ؟ آخه جیمین هم ازش پرسید تو درس ها مشکلی نداری؟! یعنی اینکه میونه آ/ت با درس خوب نیست ؟؟🤔
ممنون لاولی که وقت گذاشتی و به این قشنگی نوشتی. خیلی خوب بود😍 منتظرم ببینم پارت بعد چی میشه!🤗💜
چقدر سوال🤣🤣
خوب به نظر من اشتباه میکنی رئیسه از پدره خیلی بدتره
و اینکه میتونم بگم واقعا نمیدونم که چرا توی داستانم ا.ت دوست نداره درس بخونه اما خوب مطمئنم که رمانم خیلی خاصه چون توی همه ی داستان ها ا.ت به دانشگاه میره و درس رو هم دوست داره😁
و اینکه من از شما ممنونم که وقت گذاشتین و داستانم رو خوندین پس من از شما ممنونم گلم💜
ببخشید یهو کلی سوال به ذهنم هجوم آورد😅 درست میگی ، باهات موافقم. من منظورم برای آ.ت بود، چون فکر می کنم زدن پدرش براش دردآور تره. البته که رئیسه مقصره ، چون بانی این اتفاقات خودشه!😒 دقیقا همینه که داستانت رو خاص می کنه . منم همینشو دوست دارم😉💜 چون لزوما همه درس خوندن رو دوس ندارند و لزومی نداره همه دانشگاه برن. مرسی عزیزم که به داستانت ظرافت خاصی بخشیدی. خلاقیتت رو تحسین می کنم.😘🌹 خواهش میکنم ، ممنون از تو که با حوصله جواب کامنت ها رو میدی و به این خوبی می نویسی🤗❤🌸
واقعا باورم نمیشه تو چند سالته؟
تو خیلی با ادب هستی و خیلی با محبت حرف میزنی عزیزم 😍😍
چطور عزیزم؟!😊 14 سالمه🌷
ممنون قشنگم ، نظر لطفته🤗 تو هم همینطور. خیلی مهربون و با ملاحظه هستی😘💜🌸
انقدر مهربون و با ادب بودی که فکر کردم بزرگتر از منی ولی نه هم سن هستیم و باید بگم که خوشحالم با شما آشنا شدم عزیزم فقط میتونم اسمتون رو بدونم البته اگر اشکالی نداره 💜💜
عالی بود عزیزم 🤩
پارت بعدی رو زود بذار
منتظرم ها 😉
خیلی عالی مینویسی❤️
چشم حتما 💜💜
ممنون گلم😊😊
لایک کردم کامنت دارم میزارم انجام هم دادم خوب و
چی میمونه آهان تست آخر منو هم لایک و کامنت کن اگه دوست داشتی هم انجامش بده تستت هم عالیییییی بودددددد
چشم حتما 😅
ممنون عزیزم 💜💜