رویای دیدار

یک سال قبل (۱۲ سالگی) فاطی (من) : اه چرا توی این دی جی کالا( سایت فروش کالا بِ صورت آنلاین) دفتر مورد علاقه ام رو پیدا نمی کنم😬 یهو یه کلاسور خیلی خوشگل🌈دیدم زدم روی عکس کلاسور و مشخصاتش رو آوُرد . یاااااااااخداااااااا😨😮😯دهنم رو تاجایی کِ می تونستم باز کردم. عکس هفت تا پسر کیوووووووت رو دیدم🤩😍اینا دیگه کی ان؟؟! چقد جذابن🤯 یکی شون خیلی نظرم رو جلب کرد🙃 زیر عکس نوشته بود : کلاسور با طرح «bts» قیمت ۵۰ هزار تومن . بی تی اس ؟؟! بی تی اس دیگِ کیع؟؟؟!🤔 زدم رو پیشنهاد ها یااااااااااااااابلفضضضضض😵کلیییییی محصول با عکس اون پسرا بود🥵 مگه اینا کی بودن که انقد معروفن کِ عکسشون روی کیف،تیشرت،جامدادی، پیکسل و......زده بودن حتی تابلو شاسی شونم بود😶

یهو صدای مامانم اومد : فاطییییییی گوشیمُ بیار کار دارم . خب اون گوشی کِ دستم بود مال مامانم بود و منم راحت نبودم هرکاری دلم خواست بکنم😟 لعنتتتتتت😩 دُرس موقعی کِ می خواستم بفهمم اون پسرا کین مامانم گوشیُ برد😒 منم سریع از اون محصول رفتم بیرونُ و گوشیُ دادم بِ مامانم😶 چون اگِ می فهمید رفتم عکس اونا رو دید زدم صد در هزار می کشتممممم🥵 مامان و بابام خیلی حساس بودن حتی اجازه نمی دادن آهنگ هم گوش بدم😰

کل روز فکرم رو بی تی اس بود. بیشتر اولین چهره ای کِ دیدمُ میومد جلو چشمم🥺 نمی دونستم چی کار کنم خدایااااااااا شب اصلا نتونستم بخوابم⁦⁦:'(⁩ ذهنم درگیرش بود. مامانمم کِ خیلی حساس بود کلا نمی داشت دستم بِ گوشی برسه. از اونجایی کِ نباشیم خوب بود اون چهره ای رو کِ نگام بش گیر کردِ بود رو کشیدم مجبور بودم نقاشی رو قایم کنم😿 چون اگِ مامانم می دید شهیدم می کرررررد🔫😬 نقاشی رو چسب می زدم زیر تختم

کلییییییییییییییی نقاشی ازون پسره کشیدم. زیر تختم دیگع جا نداشت🥵😩

گذر زمان»»»»». بعد از یک ماه»»»»» دوباره رفتم تو دی جی کلا(فروشگاه اینترنتی) هرکاری می کردم اسم گروهشون رو یادم نمیومد😭 این دفعه بِ جای چارتا دختر دیدم اونام مثِ اون گروه پسرونه بودن اسم شون بلک پینک بود ملی عکساشون رو کِ روی دفتر و.....بود نگا کردم مامانم گوشیُ می خواست.😰😭 چهره دخترا رو کشیدم ولی نیازی نبود قایمشون کنم☺️😁 چون دختر بودن🙃

گذر زمان»»»»»پنج ماه بعد»»»»» اولین روز کلاس هفتمی مجبور بودم خودمُ خوشحال جلوه بدم ولی در واقع دلم خون بود😫 بِ زور بِ این مدرسه غیرانتفاعی رفتم چون مال عمم بود☹️ از این کِ ابتدایی تموم شده بود ناراحت بودم😢 ولی از اینکه وارد راهنمایی شده بودم غرور داشتم😎 من می خواستم پیش دوستای خودم بمونم من تیزهوشان قبول شدم ولی بابام نذاشت برم🔫😿 می‌گفت خوابگاه هنوز برای من زوده😬☹️

کلااااااا خیلی خوب بودم.😎🙃 (نویسنده در حال سکته زدن🔫😐😂)

روز اول مدرسه بود کِ..........

می دونم بد جا کات نمودم ولی شما بصبرین امتحان دارم🍭💕 تنکص لاوام🌈🎀

بای خوشملااااااا😻💖 امیدوارم خوشتون اومده باشه🌈☁️