رابطه هوش و اختلالات روانی

شاید شما ترکیب نابغه دیوانه رو زیاد شنیده باشید.ولی واقعا این یعنی چی؟نابغه بودن چه ربطی به اختلالات داره؟ خوب به طور کلی توی خیلی از بیماری های روانی هوش با اختلال مرتبطه و ژن های اون اختلال نابغه می‌سازن ولی البته ممکنه عقب مونده ذهنی هم بخاطر یه اختلال باشه.بخاطر همینه که توی تیمارستان ها شما میتونید یه فرد با آی کیو بالا و یه آدم با آی کیوی پایین رو پیدا کنید.توی اسلاید های بعدی رابطه بعضی از اختلالات روانی با هوش رو توضیح میدم.

۱-اوتیسم: اوتیسم یه اختلال روانیه که از همون اول زندگی خودشو نشون میده و تقریبا غیرقابل درمانه (مخصوصا سطح دو و سه)وتا آخر زندگی هم به شکل های مختلفی خودش رو نشون میده.اوتیسم به طور کلی روی ارتباط اجتماعی و رفتارهای استیتیریکی(اگه درست نوشته باشم؛درواقع منظورم رفتار های تکراری و کلیشه ای هستش).اوتیسم از طبقه بندی دریافت اطلاعات حسی به دو نوع تقسیم میشه یه نوع اوتسمیایی هستن که اطلاعات حسی رو خیلی کم دریافت میکنن بخاطر همینم از خودش صدا ایجاد میکنن که این نوع از اوتیسم بیشتر افراد مبتلابهش عقل مانده ذهنی هستن.یعنب به طور کلی نصف افراد مبتلا به اوتیسم عقب موندن که بیشترشان این نوع از اوتیسم هستش. ولی یه نوع دیگه هم داریم که اطلاعات حسی رو فرد مبتلا خیلی زیاد دریافت میکنن و همین دریافت بیشتر اطلاعات حسی هوش تون فرد رو نشون میده.این افراد همیشه از صدا های مختلف آزرده خاطر هستن و این درک زیاد براشون خیلی اضطراب زا هست.اوتیسم می‌تونه روی یه مهارت خاص مثلاً توی مهارت توی جمع و تفریق دهنی خیلی اثر بذاره و تون افراد رو توی تون زمینه به نابغه تبدیل کنه.من سریال وکیل وو یونگوو رو دیدم که در مورد یه دختراوتیسمی با ضریب هوشی۱۶۴هستش و اوتیسم داره و حافظه و هوش تصویرش به قدری بالاتر که هر صفحه از یه سند رو مثلاً توی سه چار ثانیه میخونه و تمام این اطلاعاتو بطور کامل توی ذهنش میسپاره.همینطور اینکه فیلمx+y درباره پسراوتیسمی نابغه ریاضی به نام نیتن هست و به عنوان نماینده بریتانیا وارد المپیاد ریاضی میشه.خلاصه که خیلی فیلمیهای جالبی در مورد این موضوع هست و پیشنهاد میکنم که ببینیشون.

اختلالات اضطرابی: اضطراب یه مساله ای هست که ممکنه برای هر آدمی پیش بیاد.ولی اگه این اضطراب برای اون فرد مشکل ساز بشه ، اون فرد به اختلالات اضطرابی مبتلا هست.مثل اضطراب اجتماعی،هراس و... طبق تحقیقاتی که منسا که یه سازمانه که اعضاش افرادی هستن که بهره هوشیشون بالای 132 هستش،اینو تائید کرده که افرادی که تعداد افراد عضوش به این اختلالات مبتلا هستن به طور نسبی دو برابر تعداد افرادمعمولیه.خوب این احتمالا دلیلش همین درک بالای افراد مضطربه.یعنی اونا محیط اطرافشون رو بیشتر از افراد معموی درک میکنن و همین درک بالا براشون مشکل سازه و درواقع اونا حالت های مختلفی رو که میتونن براشون توی یه اتفاق معمولی پیش بیاد رو بیشتر از افراد عادی میتونن پیشبینی کنن(که همین فهمیدن حالت ها نشانه هوش ریاضی منطقیه)و حالت های بد هم میتونن بیشتر پیشبینی کنن و در نتیجه دچار اضطراب میشن.

اسکیزوفرنی: روان گسیختگی یا اسکیزوفرنی رو هم اختلالیه که خودش به شاخه های مختلفی تقسیم میشه و خوب توی این اختلال فرد نمیتونه توهم رو از واقعیت جدا کنه و این افراد موضوعات رو خیلی پراکنده میگن و درواقع از یه شاخه به یه شاخه میپرن.شاید شما هم فیلم ذهن زیبا رو دیده باشید که درمورد ریاضیدان نابغه اسکیزوفرنی به نام جان نش هست.که معتقده که خلاقیت مهمتر از دانشه و توی کلاس های درس شرکت نمیکنه و همش دورخودش میچرخه و راه میره و درمورد مسائل ریاضی فکر میکنه و درکل خیلی پریشونه.این فرد به اختلال اسکیزوفری مبتلاعه.همین که این افراد توهمات رو از حقایق نمیتونن جدا کنن خودش به نوعی خلاقیته.و در کل افراد اسکیزوفرنی نسبت به آدم های عادی خلاقتر هستن و درواقع از هوش زیادشون برای ساخت توهمات استفاده میشه و حرف ها و نوع تفکرشون کاملا منحصر بفرده وخودشون رو محدود نمیکنن و همین آزاده خواهیم که دارن هم خودش نشانه هوش بالاعه.

دوقطبی: افراد مبتلا به دوقطبی هم بار ها ثابت شده که هوش بیشتری از افرادعادی دارن و درواقع طبق یه تحقیقی که روی (فکر کنم)600000نوجوان سوئدی 16 ساله صورت گرفت افرادی که باهوش تربودن احتمال ابتلا به اختلال دوقطبی توی اونا سه تا چهاربرابر بیشتر از احتمال ابتلا به اختلال دوقطبی توی افراد عادی بود.چون دوقطبی ها رفتار های شادی و ناراحتی رو به صورت دوره های متناوب میگذرونن و زمانی که اونا از دوره افسردگیشون میخوان بزنن بیرون،فعالیت یه قسمتی از مغزشون بالای لوب پیشانی شونه زیاد تر میشه و اونها شادتر وخلاقتر میشن.