
سلاممممم ناظر جان خدا قوت

مرلین منو رسوند خونه و خودش رفت. بدون اینکه شام بخورم رفتم خوابیدم. از زبان ادوار: مگان :خیلی خوش اومدییی از این به بعد اینجا کار میکنی 😄😀(قیافه مگان وقتی اینو میگه👆👆)
ادوار:ها؟😶الان بهم زنگ زدی بیام شرکت که بهم اینو بگی؟😒 مگان:از خداتم باشه خب بیا اینو امضا کن که بعدش بریم محل کارت رو بهت نشون بدم ادوار:من حتی موافقت هم نکردم😐😶 مگان:نیازی به تشکر نیست بدو امضا کن خندم گرفته بود سعی کردم جلو خندم رو بگیرم و بدون اینکه نگاهش کنم برگه رو امضا کردم
مگان:خبببب تبریک میگممم بیا بریم محل کارت رو نشون بدم. شرکتشون خیلی بزرگ بود منو برد جایی که چندتا میز بغل هم بودن سه تا میز سمت راست و جلوش که سمت چپ بود سه تا میز دیگه و بالا شش تا میز ها هم یه میز بود که مرلین اونجا بود سه تا میز سمت راست پر بود سمت چپ دو تا میز پر بود و یه دونه میز خالی. و همون لحظه لیا رو دیدم
لیا:ادوار؟ ادوار:عه خوش.گل.ه هم که اینجاست مرلین از اون ته نگاهم کرد و چشماش رو تنگ کرد مرلین:وای دوباره این اومد. برای بار هزارم حواست باشه چی میگی😒 ادوار:هه اخمون هم که اینجاست لیا:خیلی خوشحالم میبینمتت😁😀
لیا:خیلی خوشحالم میبینمتت😁😀 مگان:یه کارمند جدید از امروز بهمون اضافه میشه همه از جاشون بلند شدن و اومدن سمت من به غیر از مرلین و یه دختره که مو زرد بود سوفیا:از دیدنا خوشحالم سوفیام توماس:توماسم لوئیس:لوئیس لیا:منو هم که میشناسی😊 ادوار:سلام
سوفیا:اوه...و اونم شارلوته...شارلوت سلام کن شارلوت:وقتی دارم کار میکنم مزاحمم نشید. من مثل بعضیا نیستم که کارم رو به مسخره بگیرم اینو گفت و یه چشم غره به لیا رفت. قشنگ معلوم بود از این دختر لوسا.س مگان:خب همه برگردید سر کارتون ادوار اگه کاری داشتی بیا دفترم موفق باشید
از بچگی که مگان رو میشناختم همیشه روحیه قوی داشت و پر انرژی بود. همیشه.درحال لبخند زدن بود ولی کرم هم میریخت. شاید بعضی وقتا رو مخ بود ولی مهربون هم بود. ول کن چرا اصلا دارم راجب اینا فکر میکنم لابد عقلم رو از دست دادم
از زبان لیا: مگان بهم گفته بود بسپرم به خودش ولی انتظار نداشتم ادوار رو بخواد استخدام کنه😂 امروز چهارشنبه اس دوروز مونده تا بخوایم بریم ساحل لیا:ادوار ما میخوایم آخر هفته بریم ساحل میای؟ ادوار:ساحل؟ لیا:هوم ادوار: نمیدونم. فکر نکنم لیا: مرسییییی پس شنبه میبینمت میان دنبالت
ادوار:من گفتم نه😐 لیا:نیازی به تشکر نیست ادوار:چرا دخترا همشون اینشکلین😒 آیا:چیزی گفتی؟😊 ادوار:نه😶
از زبان مرلین: رفته بودم تو آشپزخونه که برای خودم قهوه درست کنم. که لوئیس همون موقع اومد لوئیس:عه بچه خفنمون هم که اینجاست😊 به حرفش توجه نکردم و کارمو انجام دادم لوئیس:فکر کنم پایه مسابقه باشی نه؟
بازم هیچی نگفتم لوئیس:بیا ببینیم کدوممون تو این بازی برنده میشه کاری میکنم که به التماس کرن بیوفتی. من بهت نمیبازم مرلین لی... اینو گفت و رفت.. پایان
آنچه خواهید دید: مرلین:این دونفری که گفتی این دوتا بودن؟😐 مگان:پیش به سوی ساحللل لیا:اخجون ساحللللللل ادوار:کمک میخوای ؟ مگان:هه عمرا بلد باشی
ناظر جان خدا قوت خسته نباشی خواهش میکنم رد نکن خواهش میکنم اگه منتشر کنی خیلیییییی خوشحالم کردی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود امروز همه پارتارو خوندم خیلی خوب مینویسی باانگیزه ادامه بده 💪🏻💪🏻👌♥️
به نظر منهم لوئیس کراش تره
زیباااااا
لوئیس به نظرم بهتره
عالییییییی🤡
به نظرم لوئیس بهتره🙂✨