زندگی جدید من به عنوان خواهر فرد ( بی تی اس ) ۳

صبح با نور زیادی که به صورتم برخورد می کرد ارم چشمامو باز میکردم . از زبون نویسنده: و اون نور ها نوری نبود جز پرتو های نور جیهوپ تو: اوپا چیشده جیهوپ : پاشو باید بری دانشگاه تو روتو اونور کردی و گفتی : ۵ دقیقه دیگه فقط ۵ دقیقه جی هوپ: عههههه پاشو دیگه تو : باشه توصیف لباس تو : یه لباس و شلوار ست بنفش و موهاتم باز

✂️ برش زمانی ✂️ سر میز صبحانه تو تند تند غذاتو میخوری که جی هوپ گفت : آیگو ببین ببین چه تند تند میخوره خفه نشی یه وقت تو : دیرم شده باید برم دانشگاه تازه لباسم نپوشیدم جی هوپ : دانشگاه تعطیه تو : واتتتتتتتتتتتت تو که گفتی باید بریم دانشگاه جی هوپ : خو تو بیدار نمیشده منم اینو گفتم تا بیدار شی تو : الان چیکار کنیم پس جی هوپ : پاشو با هم بریم صفا و حال کنیم تو : بزن بریم

✂️ برش زمانی ✂️ هوپی و نینو میز صبحونه رو جمع کردن و رفتن اتاقاشون و لباساشون و عوض کردن توصیف لباس تو : یک سیوشرت بلند تا زانو لی و شلوار لی و تیشرت سفید و کفش سفید و کلاه افتابی سفید . لباس جیهوپ : یک تیشرت سفید با کت لی و شلوار لی و کفش سفید هردوتون از اتاقاتون اومیدین بیرون هوپی : عه چه باهم ست شدیم نینو : اره خوب دیگه بریم

اول از همه رفتین شهربازی و به اصرار تو رفتین خانه وحشت نینو و هوپی مثل چی ترسیده بودن با هر چیزی که میومد جلوتون هوپی واکنش های فوق العاده ای از خودش نشون میداد ( هرکی ران بی تی اس قسمت ران زامبی دیده باشه میفهمه 😂 ) رفتین ترن و همچنان هوپی واکنش های فوق العاده ای از خودش نشون میداد 😂 بعد رفتین رستوران و بخور بخور تا خفه شدن 😂 رفتین از فروشگاه تنغلات خریدین و خوردین بعد هم رفتین کلاس رقص تا اینکه یهووووو

تو : عوق 🤢 جی هوپ : چیشده 😨 تو : حالم بده عوق 🤕🤢 میخوام بالا بیارم عوقق 🤢 جی هوپ : دستتو کن تو حلقت تو : 😐💔 هوپی: خو چیه تو : عوققق 🤮🤮🤮🤮🤮🤮 جی هوپ : آخیشش راحت شدی و شدم از زبون نویسنده :: یهو نینو غش کرد و هوپی رو هوا گرفتش و با استرس سوار ماشینش کرد

تو رو برد بیمارستان و دکتر و صدا زد دکتر : چیشده جیهوپ: نمیدونم یه دفعه غش کرد و از حال رفت دکتر : چی خورده هوپی: چیپس نودل بستنی لیسک لواشک ..... دکتر : اووو اینارو تریلی هم بخوره که از حال میره هوپی : الان چیکار میخواید کنید دکتر : باید معده شو شست و شو بدیم هوپی ؛ چیییی ...... خیلی خوب ببریدش

ترو اوردن بیرون و بردنش تو اتاق و بعد چند مدت بهوش اومد هوپی : عه حالت خوبه ؟ چیزیت نیست ؟ چیزی می خوای ؟ تو : وای خوبم اوپا تو : خوب خداروشکر بازم ببخشید من متاسفم و یک قطره اشک از چشم هوپی افتاد ( الهی 😢 ) تو : اوپا عیب نداره تقصیر تو نیست که و با دستت اشکشو پاک کردی که یهو پرستار وارد شد پرستار : اوه اوه اوه دوتا کفتر عاشق و ببینید همون موقع قیافه تو و هوپی : 😐💔😶 تو : خانم پرستار چی میگید ما خواهر برادریم پرستار : وا اما مثل دوست دختر دوست پسر هستید تو تا این کلمه رو شمیدی پا شدی و بادستت از پشت جی هوپ و هول دادی بیرون کردی درم بستی تو : الان دیگه اینطوز نیست مگه نه پرستار : 😐

بعد مرخص شدی و رفتین کارای ترخیص و کردین و رفتین خونه خوابیدین.

ببخشید کم بود چون این پارت یه بار حذف شد و دوباره گذاشتم چون کپی هم نکردم و یادم نبود بیشتر مطالبش نبود. لطفا لایک و کامنت کن و اگه دوست داشتی دنبال کن 🥰❤😘