Ronac Malfoy{p3}

روناک=هرماینی من دیگه برم خوابگاه ی کاری دارم هرمیون=باشه بعداً می ببینمت روناک=به سمت خوابگاه رفتم در اتاقو باز کردم جغد پدرم دم پنجره بود دراکو چرا آخه به پدر نامه داد؟دیگه نمی بخشمت در پنجره رو باز کردم نامه رو از جغد گرفتم شروع به خوندن کردم «سلام دختر عزیزم خیلی خوشحالم که داخل اسلایترین افتادی دراکو این خبر خوش رو به من داد فعلآ مزاحم نمیشم» چی من که اسلایترین نیستم دراکو به پدر چی گفته که فکر کرده من اسلایترینی ام دلم خواست بدونم سری از خوابگاه بیرون آمدم که دراکو رو سر راه دیدم دراکو دراکو وایسا دراکو=برگشتم و گفتم چیکار داری؟ روناک=مرسی که به پدر نگفتی داخل اسلایترین نیستم دراکو=من از اسنیپ خواستم گروهتو عوض کنه اونم قبول کرد فردا باید به خوابگاه اسلایترین بیای روناک=بااین حرفش لبخند پر رنگ شد جدی میگی ؟ دراکو=مگه من با کسی شوخی دارم روناک=مرسی من دیگه برم بدون اینکه بزارم چیزی بگه با خوشحالی قدم زنان به سمت سرسرا می رفتم

که یکی از پشت صدام زد اون سدریک بود برگشتم گفتم بله سدریک=می بینم خوشحالی چی شده روناک=دراکو از اسنیپ خواسته گروهمو عوض کنه این یعنی پدرم دیگه دعوام نمی کنه سدریک=جدی واقعا خوشحالم راستی از سوزان که ناراحت نشودی روناک=نه چرا باید بشم سدریک=ام هیچی همینطوری حالا کی منتقل میشی به اسلایترین روناک=فردا صبح سدریک=پس امشب جمع شیم سالن اجتماعات یکم حرف بزنیم که فردا گروهت عوض میشه دیر به دیر همو می بینیم روناک=دلیلی برای دیر دیدن هم نداریم اما باشه فعلآ پشیمون از سرسرا برگشتم تو این فکر بودم که چرا سدریک از عوض شدن گروهم ناراحت شد نکنه نکنه اون چیزی که فکر میکنم.... نه ممکن نیست اصلا ممکن نیست صدای سدریک از پشتم دوباره آمد که گفت خیلی بلند فکر می‌کنی چرا شاید هم باشه با طرفش برگشتم گفتم چ...چی سدریک=درست فکر می کنی من از خ.و.ش.م میاد

روناک=من واقعا نمیدونم چی بگم یعنی.... واقعا اینطوری سدریک=آره اما تصمیم خودته که بخوای یا نه روناک=راستش.....

چقدر این روزا ناظرا بد شدن اما تو از اونا نیستی💙💙💙مرسی که منتشر می کنی هیچ وقت این لطفت یاد نمیره💚💚💚