کسی نیست اینو منتشر کنه؟
تینا=چند ماهی میگذره که دراکو حتا ی نگاه بهم نمی ندازه حق بامیا بود نباید داخل عصبانیت تصمیم میگرفتم اما از دوست صمیمی این انتظار رو نداشتم
راه های زیادی برای آشتی انجام دادم اما هیچ کدوم فایده نداشت دقیقا چهار ماه که بدون گریه نمی خوابم تو حال خودم بودم که صدای در آمد درو باز کردم متیو بود
متیو گفت میشه بیام تو گفتم البته وارد شد متیو=باز گریه کردی بس دیگه اینطوری نکن تینا=آخه متیو=آخه نداره بلند شو بریم الان قطار حرکت میکنه تینا=لبخند محوی زدم و بلند شدم که متیو دستمو گرفت نگاهی به دستم کردم اما چیزی نگفتم این بهترین موقعیت برای حرص دادن دراکو بود باهم به طرف قطار رفتیم نگاه سنگینی رو حس کردم برگشتم دیدم دراکو برای حرص دادنش سرمو رو شونه ی متیو گذاشتم متوجه ی خشم دراکو شدم اما اهمیت ندادم
{پرش زمان به خانه}
فلور=آخه تو که میدونستی کار جنیفر بوده چرا دراکو رو باور نکرید
تینا=عصبانی بودم از کاری که کردم پشیمون هزار راه امتحان کردم اما آشتی نکرد
فلور=خودتو جمع جور کن میا داره میاد
تینا=چهار ماه تو همین حالم میا که خودش در جریان
فلور=ببین داری خودتو ضعیف میکنی بس اینجوری نکن اگه پدر بفهمه چرا تو این حالی دیگه نمی زاره بری هاگوراتز
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
تو درس نداری خواهر 😐🤣
خدایی وقت اضافه داری ؟؟؟
بیا تو درس های منو بنویس من رمان تو رو ادامه بدم
من از شدت سنگینی ای کوهی که درس هام رو چوبدستیم گذاشتن دارم از تستچی می رم ، البته تا دو سه هفته دیگه امکان داره برگردم
آی بابا دری به این آسوینی بده بنویسم
اوکی
خیلی خوب بود قشنگترین رمانی که خوندم 🎧🖤🤌
مرسی عزیزم :)💜🖤💜🖤
آقا قول 30 تا پارت دادی بده بیرووون
داخل برسی هشتاش
ای بابا
عالی بود:))) 🖤💚🫀 🐍
مرسی قشنگم 🖤💜
:))) 🐍 🫀💚🖤
پارت بعد.عالی بود.
ممنون:)
پارت بعد دیگه برای فردا
مثل همیشه عالی
مرسی
ممنون از ناظر عزیزم:)
اینم این پارت که به خیلی ها قول دادم
روناک مالفوی چیییی
انصاف نیست
اونم داخل برسیه