
کسی نیست پارت منتشر کنه؟
روناک=امروز یازده سالم شد و قرار فردا با دراکو به هاگوراتز برم دراکو ساله دومی ومن اولی درحال نوشتن اینا داخل دفتر خاطراتم بودم که در اتاقم به شد.ت باز شد دراکو بلد. نیستی در بزنی ؟دراکو=انگار هنوز یاد نگ.رفتی با من چطور. رفتار کنی روناک=نه که تو یاد گرف.تی چیکار داری؟ دراکو=بیا پایین پدر کارت داره سری روناک=صبر کن اومدم دراکو=عجله کن من که نمیتونم تمام روز رو اینجا بمونم روناک=اومدم بریم رفتیم پایین لوسیوس=بشینید روناک ببین تو نباید با آقای پاتر و دوستاش دوست باشی روناک=چشم پدر میشه من برم بخوابم؟ لوسیوس=برو {وقتتونو نمیگیرم ایستگاه قطار} دراکو=دنبال من راه نیفت برو یه جا برای نشستن پیدا کن روناک=من میرم فعلآ همین طوری داخل قطار راه میرفتم تا دیدم داخل یکی از کوپه ها ی پسر نشسته که به نظر سال دومی میومد (داستان کلا با کتاب و فیلم فرق میکنه)دروناک=در زدم ودر رو باز کردم میشه اینجا بشینم تمام جاهای دیگه پره سدریک=البته من سدریک دیگوری ام روناک=منم مالفوی ام روناک مالفوی سدریک=خوشبختم خواهر دراکوایی روناک=آره چطور مگه؟ سدریک=همینطوری روناک=ما انقدر گرم صحبت شدیم که گذر زمان حس نشد و رسیدیم هاگوراتز سدریک=من باید برم چون پارسال گروه بندی شدم اما تو باید بری و گروه بندی شی
روناک=اوکی ی پرفسور مارو برد به سالن بچه ها همین طور گروه بندی میشدن تا اینکه پرفسور گفت روناک مالفوی باترس نشستم روی صندلی کلاه=تو ی مالفویی سال هاست مالفوی ها داخل اسلایترین میافتند اما تو ذهن دیگه ای داری باهوشی خودخاهی ومغروری جسوری و شجاعی تو می توانی داخل هر گروه باشی اما کدوم هااین خوبه هافلپاف روناک=همه دست زدن اما دراکو با نفرت به من نگاه میکرد از ی چیز می ترسیدم اینکه پدر گفت بود من باید داخل اسلایترین بیفتم حالا پدر دعوام میکنه😔 یه نفر هست که میتونم برم پیشش سدریک داخل هافلپافه همه جا رو گشتم تا اینکه بالاخره تونستم پیداش کنم سدریک=خوشحالم داخل هافلپاف هستی روناک=ممنونم سدریک. در هین شام متوجه شدم اون دختر که موقعه گروه بندی کنارم ایستاده بود هم هافلپافی به نظر خیلی با سدریک صمیمی بود پرسیدم سدریک ایشون کی هستن؟ سدریک=دوست خانوادگی مون حالا چرا روناک=هیچی کنجکاو شدم شام که تمام شد رفتیم به خوابگاه دخترانه ازشانس بدم بااون دختر هم اتاقی بودم وارد اتاق شدم داشت وسایلش رو می چید بلند شدو گفت من سوزان لارن هستم گفتم منم روناک مالفوی ام کلی حرف زدیم تا دونفری که هم اتاقیمون بودن آمدی یکی گفت سلین پرسکات است اون یکی هم گفت الینا پرسکات هست پرسیدم شما دوقلو هستید؟
الینا=بله راستی خودتو معرفی نکردی روناک=او آره اسمم روناک مالفوی سلین=دختر خانواده ی مالفوی اونم داخل هافلپاف امکان نداره هشت قرنه همه ی مالفوی ها داخل اسلایترین سوزان=نه همشون! وقتی پدرم اینجا بود میگفتی مادر خاله ی روناک داخل هافلپاف بوده روناک=درست مادر خاله بلاتیرکس یعنی لورن داخل هافلپاف بوده به علاوه همه مثل هم نیستن خواستم ادامه بدم که الینا گفت الینا=ی سوال توخیلی خوش شانسی آخه هم داخل بهترین خانواده زندگی میکنی هم دادش به اون جذ.ا.بی داری روناک=همون بهتر تو دادشو نداشته باشم سلین=چرا؟روناک=هیچ وقت بامن خوب رفت.ار نمیکنه سوزان=همون بهتر خوب رفتارنمیکنه آخه تو لیا.قت.شو نداری روناک=چطور جرعت میکنی دختره ی دو رگه ی کث.یف سوزان=توام هیچ فرقی با خانوادت نداری باید به سدریک بگم سلین=سوزان تو خیلی حس.ودی ازت پیداعه سوزان=من حس.ود نیستم الینا=چرا هستی خیلی هم هستی
چقدر این روزا ناظرا بد شدن اما تو از اونا نیستی💙💙💙مرسی که منتشر می کنی هیچ وقت این لطفت یاد نمیره💚💚💚
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عااااااالللللللییییییی بود
مرسی:)
قشنگم💜🖤💜🖤
ادامه بدم؟
ارهههههه
بله ناخدا
بببللللللهههههه حححتتتتتتممممممااا ( وی جوش میگیرد😅)
عالی بود💜💚:))))
ممنونم:)😍😍
:))) 🫀🖤💚 🐍
بالاخره یکی منتشر کرد پارت یک داستان روناک مالفوی
ممنون ناظر عزیز💚💚💚