از زبون کت نوار: : نههههههههههه 😢من....... من دیر..... رسیدم! گریم گرفت و رفتم کنارش. لیدی باگ روی زمین افتاده بود و دورش کاملا🩸 شده بود. سرش رو تو بغ*لم گرفتم. (عکس بالا) من: چطور تونستم بذارم همچین اتفاقی بیفته😭😭😭😭😭 لیدی باگ: اشکاتو ......پاک ......کن پیشی من.❤ ( نفس نفس) من: چی تو هنوز زنده ای؟ اوه خدا رو شکر. لیدی باگ: اهه اهه. ( سرفه) من: میبرمت بیمارستان! تو باید زنده بمونی! تو نباید منو تنها بذاری! لیدی باگ: نم..... نمی ..... رسیم به..... بیما.....رستان.🥺 متا.... سفم! من:😭 واسه ی چی؟! تو که کاری نکردی. اینجوری نگو. اه!چیشد؟ نههههههههههه! ( لیدی باگ😭 منو ببخش. میدونم الان همتون میخواین بهم حمله کنین🤯)
چه قشنگ و ناراحت کننده بود🌌💔
پارت بعد ؟
به زودی ❤
پارت بعد رو زود بزار 🥲🥲🥲
حتما❤ ولی درگیر درسامم.اگه بشه😁
درک میکنم خودمم الان وسط امتحانام 😉😉
پارت بعد را هم بگذار
هر وقت هم که گذاشتی به من لطفا خبر بده
چشم😁
مشکل
عالییییی❤️❤️❤️❤️❤️
مرسی❤😘
❤️❤️❤️
دربارش گفته بود ، گذاشتم تو جیب کت نوار و زیپش رو بستم اما آروم تا کت نوار نفهمه. چون فکر میکردم الان زمان مناسبش نیست. پایان فلش یک:..........
قبل از اسلاید ۳:
نه! منو تنها نذار!!!!😢😭😢😭 شدوماث چرا؟! تو یه رو*انی هستی. من .... من زنده ت نمی... زارم! فلش بک : از زبون لیدی باگ: کت نوار گفت چطور تونستم بزارم همچین اتفاقی بیفته! ؟ منم همون موقع، ( تیکی یه نامه نوشته. حالا چطوری؟ ببینین. وقتی مرینت شب قبل از اون اتفاق خواب بوده، تیکی بیدار میشه و یه حس خیلی بد پیدا میکنه. این حس توی کوامی ها یعنی به زودی قراره اتفاق مهمی یا عجیب یا بدی برای صاحبش بیفته پس تیکی این نامه رو نوشته برای همون موقع که شاید لازم شه.)نامه ای رو که تیکی بهم