
خب این معرفی داستانه

سلام من مرینت اردن هستم و 16 سالمه من 1 خواهر و یک برادر دارم اسم خواهرم مارتا و اسم برادرم مارسل هست من به داداشم میگم بز و همیشه با هم دعوا میکنیم و وسایل اتاقم رو به سمتش پرت میکنم و اونم چیزیش نمیشه من حاضر جوابم و همیشه به قول مامانم ماریا زبون درازم و بابام مارک میگه دختر قشنگم کجاش زبون درازه فقط یکم پروه و کلا در بارهی زبون درازی یا پرویی من داخل خونه بعضی وقتا بحث میشه . به خواهرم میگم یخمک چون مو هاش رنگ یخی هست خواهرم 1 دقیقه از من کوچک تر و برادرم از من 1 دقیقه بزرگ تر است.

برادرم به من میگه بلوبری و به مارتا میگه یخیخی مارتا به من میگه اونه سان و به مارسل میگه اونی چان اخه یخمکی زیاد انیمه میبینه. ما در نیویورک زندگی میکنیم و بابام کار خانه دار هست من و خواهر و برادرم خواننده هستیم اما تا حالا هیچ موزیکی رو بیرون ندادیم. من خواننده گروه و عاشق سنتورم و یه کوچولو بلدم برادرم گیتاریست گروه و خواهرم پیانیست گروه هستند. من دفاع رزمی بلدم خواهرم زمانی که من مبارزه می کنم میترسه. برادرمم که همیشه سرش تو اون گوشیه دین دینگ دین دینگ (مثلاصدای پیامک هست) من و خواهر و برادرم بعضی وقتا سهام ها رو چک میکنیم و اگر مشکلی داشت به بابا میگیم.

سلام من ادرین آگراست هستم من 1 خواهر و یک برادر دارم اسم خواهرم امیلیا و اسم برادرم ادلی هست من 16 سالمه و برادرم ادلی از من یک دقیقه بزرگ تر هست و خواهرم 1 دقیقه کوچیک تر از من هست اسم پدرم گابریل و اسم مادرم امیلی هست ما در پاریس زندگی میکنیم پدرم یک طراح مد هست و ما مدل هاش هستیم پدرم با کار خانه دار مشهور در نیویورک اقای اردن دوست هست و من حتی یک عکس از بچه هاش در اینترنت ندیدم

من به خواهرم میگم امی جون و به ادلی میگم بی احساس چون اصلا زیاد حرف نمیزنه هرچه قدر هم که من و امی اذیتش کنیم چیزی نمیگه فقط بلند میشه میره خیلی بی حسه و تا حالا ندیدیم زیاد حرف بزنه(😐) من و امیلیا زیاد به هم می پلکیم و به قول مامان امیلی ما سگ و گربه یا موش و گربه ایم🙂

(خب برین پیش مرینت و از زبان مرینت ادامه معرفی)خب ما یکی از پولدار ترین و معروف ترین خانواده در نیویورکیم م هیچ عکسی از منو خواهر برادرم در اینترنت یا جا های دیگه نیست و قراره برای ادامه تحصیل و زندگی به پاریس بریم بابام یک دوست به نام اقای اگراست در پاریس دارد که ما عکس بچه هاش رو دیدیم و به نظرم هیچ کدوم از پسراش با حال نیستن و فقط دخترش به نظرم یکم باحال اومد فکر کنم از اونای هست که خیلی اذیت میکنه مثل خودم
خب معرفی تمام شد و از قسمت بعدی داستان شروع میشه خب اسم من لیدا هست و این اولین تست داستانی من هست لطفا لایک و کامنت فراموش نشه 🥰🥰😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بهترین معرفی شخصیت داستانی که تا حالا شنیدم یا خواندم ❤️
عزیزم گذاشتم تو صف برسی هست گلم
عزیزم پس کی میزاری
سلام عزیزم داستان قبلا دو هفته داخل برسی میموند اما الان یک هفته میمونه
خواهش گلم
سلام عزیزم گذاشتم در حال برسی هست
سلام منتظر پارت 1هستم زود بنویس لطفا
هنوز ننوشتم پارت یک رو چون امتحان دارم و هنوز وقت نکردمو
عااالی
احیانا عکس ادلی شخصیت کو تو عاشقان شیطانی نیست؟
داستان جالبی باید باشه خیلی دوس دارم زودتر بخونم
سلام اره عکس کو در عاشقان شیطانی هست
معرفیت کسل کننده بود و موضوع داستانت جالب به نظر نمیرسید البته من فقط معرفی رو خواندم و شاید در ادامه جالب تر شد برا همین دنبالت کردم و لایک هم کردم منتظر پارت بعدیم ...
سلام
اینا الکی بودن دیگه؟🤭
آخه آدرین اگرست خواهر و برادر نداره
و امکان نداره کسی از خواهر یا برادر خودش ۱ دقیقه کوچکتر و یا ۱ دقیقه بزرگ باشه😅😂
ولی خوب بود ممنون
من نویسنده نیستم اما نویسنده از پیش خودش اینا را در آورده .. داستان خوبی بنظرم میاد میخونمش ببمتم چی میشه .. بعدشم ك اره فقط چند قلو ها یک دقیقه بزرگترن یا چند دقیقه کوچکترین
سلام اره داستان از خودم هست و ادرین هیچ خواهر برادری نداره و بله میشه که چند دقیقه کوچک تر و بزرگتر باشن