اینم از پارت هشتم🙃 مثل همیشه لایک و کامنت هاتون انرژی بهم میده پس لایک و کامنت یادتون نره🙃🖇 بریم سراغ پارت هشتم
سوروس گفت: چرا با این قلم نوشتی میدونی که ممنوعست! اصلا چرا برداشتیش؟ :- چه میدونستم! روی میزم بود فکر کردم مال خودمه. حالا چیکار کنم؟ سوروس دستم رو گرفت و وارسیش کرد و گفت: بخاطر مرکب داره عفونت میکنه. ببینم میتونم برات کاری از پیش ببرم یا نه.
بعد چوبدستیش رو در آورد و شروع کرد به ورد خوندن. متوجه شدم شقیقه سوروس داره تند میزنه. گفتم: یکم آروم تر چیزی که نشده! سرش رو بالا گرفت و بهم نگاه کرد. بعد دوباره سرش رو پایین انداخت و ورد خوند. بعد از چند دقیقه سرش رو بلند کرد و گفت: باید بریم درمانگاه. بلند شدم و از کلاس رفتم بیرون و قبل از اینکه سوروس در رو ببنده گفتم: یه دقیقه صبر کن!
:- وضع دستت داره بدتر میشه. نتونستم برای مدت طولانی نگهش دارم. اگه الان نریم ممکنه چند روز توی درمانگاه بمونی. :- خیلی طول نمیکشه. از لای در توی کلاس رو نگاه کردم که دیدم جولز داره به بچهای توی کلاس میگه: قیافشو دیدین؟ حتما گروهشو عوض میکنه. میتونم التماس کردنش به پروفسور اسنیپ و پروفسور مک گونگال رو ببینم. بچه های کلاس خندیدند. نانسی گفت: تو قلم پر ممنوعه رو روی میز امیلی گذاشتی؟
مری گفت: من تو رو دیدم که نزدیک تخت امیلی شدی ولی ندیدم که اون قلم رو گذاشتی. سارا گفت: اگه بخوای امیلی یا هر کدوم از ما رو اذیت کنی با ما طرفی. جولز گفت: عه؟ بیا ببینم چی بارته! در رو محکم باز کردم و گفتم: سارا این کارو نکن! جولز خشکش زد. به جولز گفتم: تو این کارو کردی؟ باید دقیقا روز اول همینطوری میشد؟تو قلم ممنوعه رو روی میز من گذاشتی؟
سوروس قلم پر رو برداشت و گفت: دوشیزه آلدریج شما این کارو کردید؟ میخوام بدونم چرا این وسیله خطرناک رو خریدید؟ جولز گفت: من این کارو نکردم. حتما اشتباهی شده. حتما اشتباهی روی میز امیلی گذاشتم. مری گفت: دروغ نگو. من خودم دیدم دورو بر رو می پاییدی که کسی تو خوابگاه نباشه ولی من دیدمت. همون موقع امیلی صدا زد که سر کلاس تاریخ جادوگری بریم و نفهمیدم داشتی چیکار میکردی. :- خب اینو فقط برای اینکه اگه کسی منو اذیت کرد خریدم. الانم حتما امیلی کاری کرده که مجبور به این کار شدم. بهم تو قطار گفت گندزاده!
:- میبینی؟ کلا دروغ میگی. من تورو اصلا توی قطار ندیدم. من بودم صبح بهت گندزاده گفتم؟ یا خودت بودی؟ سوروس گفت: واقعا بهت گفت گندزاده؟ چرا نیومدی دفتر من؟ :- خب نمیخواستم مزاحم کلاس هاتون بشم. خودم هم کلاس داشتم. :- منطقیه! دوشیزه آلدریج ۱۰ امتیاز بابت قلم ازتون کم میکنم ۱۰ امتیاز هم بابت کلمه گندزاده. به علاوه اینکه باید این زنگ بیرون از کلاس بشینید و فقط سر کلاس دوم معجونها میتونید بیاید. امشب راس ساعت ۸ هم توی دفتر من باشید. حالا هم باید اونز رو درمانگاه ببرم.
دستم رو دیدم که سبز شده بود و داشت بزرگتر میشد :- حالا چی؟ خطری داره؟ :- باید زودتر بریم. دویدم و به درمانگاه که رسیدم، در رو هل دادم و گفتم: مادام پامفری باید کمکم کنید! :- چی شده؟ :- دستم... . :- امکان نداره! همچین چیزی فقط توی کوچه ناکترن پیدا میشه. چطوری؟ سوروس از پشت سرم گفت: اشتباهی برش داشته بود. و قلم پر رو دست مادام پامفری داد :- اگه قلم پر رو توی مرکب نمیزد اینطوری نمیشد. :- اگه پنج دقیقه دیرتر میومد ممکن بود اتفاق بدتر از این بیوفته. خب حالا من این چند قطره معجون رو میریزم.... الان بهتر شد... عفونت داره از بین میره. حالا فقط باید باند بپیچم. دست راستی؟ :- آره. دست راستم.
:- خب الان بهتره. میتونی بری. تشکر کردم و آروم و قدم زنان از درمانگاه اومدم بیرون :- الان دستت درد نمیکنه؟ مطمئنی نمیخوای استراحت کنی؟ :- شوخی میکنی! من یه جلسه هم کلاس معجون هارو از دست نمیدم! در کلاس رو باز کردم و سر جام، بین نانسی و مری نشستم. مری گفت: دستت چطوره؟ گفتم: الان که عفونت نمیکنه خیلی بهتره. اوضاع کلاس چطور بود؟ نانسی گفت: دهن جولز بسته شد. فکر نکنم دیگه جرأت کنه باهات حرف بزنه. هیچ کس دیگه ای هم حرف نزد و همه از روی مقاله روی تخته نوشتن. مال تو رو هم کامل کردم میخوای بهت بدم؟ :- مرسی که کمک کردین. سوروس گفت: الان کار عملی داریم. دوشیزه آلدریج شما باید کلاس رو ترک کنید تا ساعت بعد که معجون بچه های دیگه تا نیمه کار میره. جولز عصبی و ناراحت بلند شد و قبل از اینکه بره بیرون روشو برگردوند. از اونجایی که ردیف وسط و خیلی توی چشم نبودم با یه لبخند شیطانی و با دست باند پیچی شده ام براش به آرومی دست تکون دادم. این حرکت عصبانی ترش کرد و گفت: با اجازه. و از در بیرون رفت. سوروس گفت: الان باید معجونی برای از بین بردن جوش درست کنید. وقت درخشش من رسیده بود.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود🥺
عالیی....
پارت بعد؟!
حتما
ناظر بودم
اولین لایک
اولین کامنت
اولین بازدید
خیلی وقت منتظر بودم منتشر بشه
بعد از این همه وقت بیوت هنوز برام عادی نشده
🙃💔