
:)

به دنیای نوشته های من خوش اومدید...

باید مرده باشم که اینطور دور از تو آرام نشستهام ! مگر میشود ؟ اسبی چموش و سرگردان بودم پرندهای وحشی و بیقرار ، زنی دیوانه و سر به هوا ... حالا چطور ممکنم ؟ خودم را باور نمیکنم اسمت که میآمد ، پرواز میکردم و جاذبۀ زمین حریفم نمیشد چه شد ؟ که حریفم شد ؟ حالا نشستهام اینجا کتاب میخوانم دربارۀ دختری که با قایقی کاغذی به سمت دریا رفت و با ابرها بخار شد و بالا رفت ـ و میگویم مگر میشود ؟ ـ چه ساده لوحاند کاغذها ! همین است که این قدر راحت به باد میروند ! کاغذها جاذبه را نمیفهمند و همین رازِ سر به هواییشان است آبها امّا فرق دارند در فوارهها اوج میگیرند و به زمین باز میگردند در دریاها بخار میشوند ، ابر میشوند و میبارند و به زمین برمیگردند و من اگر بگویم از جنس آبم ، باور میکنی ؟ در عشق تو دیوانه شدهام اوج گرفتهام ، بالا رفتهام ، و دوباره بازگشتهام به زمین دوباره فرود آمدهام روی این مبل و کتاب میخوانم باید مرده باشم ، نه ؟ اگر زنده بودم دوباره بخار میشدم ، ابر میشدم ، میباریدم لابد مردهام که مثل مردابی آرام یک گوشه نشسته ام و در دلم آب از آب تکان نمیخورَد .

چه شد ؟ که حریفم شد ؟ حالا نشستهام اینجا کتاب میخوانم دربارۀ دختری که با قایقی کاغذی به سمت دریا رفت و با ابرها بخار شد و بالا رفت ـ و میگویم مگر میشود ؟ ـ چه ساده لوحاند کاغذها ! همین است که این قدر راحت به باد میروند ! کاغذها جاذبه را نمیفهمند

و همین رازِ سر به هواییشان است آبها امّا فرق دارند در فوارهها اوج میگیرند و به زمین باز میگردند در دریاها بخار میشوند ، ابر میشوند و میبارند و به زمین برمیگردند و من اگر بگویم از جنس آبم ، باور میکنی ؟ در عشق تو دیوانه شدهام اوج گرفتهام ، بالا رفتهام ، و دوباره بازگشتهام به زمین

دوباره فرود آمدهام روی این مبل و کتاب میخوانم باید مرده باشم ، نه ؟ اگر زنده بودم دوباره بخار میشدم ، ابر میشدم ، میباریدم لابد مردهام که مثل مردابی آرام یک گوشه نشسته ام و در دلم آب از آب تکان نمیخورَد . خب این اولین نوشتهای بود که باهاتون به اشتراک گذاشتم... اگه دوست داشتین بازم براتون آپلود میکنم:)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اوه این عالیه
پستات>>>
وایبش :)))
مرسی مهربونممممممممممم