سلام امیدوارم که بخونید و لذت ببرید ، راستی راستی اون اشک آوری که چند پارت پیش گفتم الان که حساب میکنم یکم زود گفتم ایشالا در چندیدن قسمت آینده اشک آور میشه 😆
دست هام رو بهم گره کردم و به طرف اولیور و مایکل برگشتم و با یه لبخند شیطانی گفتم 😆 : خب نقشه از این قراره که اول مایکل ، تو نگهبانا رو میبری بیرون قلعه و اونجا با آرایش نظامی دفاعی مستقرشون میکنی بعد اولیور ، تو میری اتاق فرمانده های دوم و بهشون میگی که دزد ها دوباره حمله کردن و شاهزاده یعنی منو گروگان گرفتن بعد هم نسبت به عملکردشون توی پس گرفتن من فرمانده کل قلعه انتخاب میشه ، توضیحات کامل و جامع بودن ؟ اولیور با چشم هایی که توشون ناامیدی موج میزدن گفت : واقعا این نقشه رو تنهایی کشیدی یا بچه های مهدکودکی هم کمکت کردن ؟ بهش چشم غره رفتم و گفتم : نقشه به این کاملی و جامعی کجاش مشکل داره که اینجوری مسخره میکنی نقشه ام رو . اولیور از جاش پاشد و شروع کرد به راه رفتن توی اتاق در همین حین دستش رو آورد بالا و گفت : اولا نقشه ات خیلی عناصر نامعلوم داره که ممکنه کل نقشه رو بهم بریزن دوما این توضیحاتی که دادی اصلا شبیه نقشه نبودن بیشتر شبیه این بود که یه بازی برای اون بنده خدا ها آماده کردی که نسبت به واکنش هاشون به بازی ادامه میدن سوما اصلا اومدیم و همشون با هم موفق شدن که جنابعالی رو پس بگیرن اونجوری که برمیگردیم سر خونه ی اولمون چهارما نه چهارما نه کلا نقشه ات پر از مشکله . دستم رو بردم لای موهام و با موهام داشتم بازی میکردم که گفتم : قبول دارم یخورده نقشه مشکل داره . همون موقع اولیور چشم غره رفت و همزمان گفت : فقط یخورده ؟!؟! دستم رو آوردم پایین و گفتم : یخورده یخورده هم که نه خیلی مشکل داره ، اما اگه راه دیگه ای سراغ دارید من سر تا پا گوشم . اولیور و مایکل یکم فکر کردن و بعد اولیور گفت : فکر کنم چاره ای جز عملی کردن نقشه ات نداریم الک . لبخند زدم و گفتم : خب دلبندم از اول میگفتی ، حالا هم برید به نقشه بپردازید در ضمن من هم به طور نامحسوس تعقیبتون میکنم و عملکرد فرمانده ها رو زیر نظر میگیرم . اولیور با خستگی گفت : باشه ، باشه ، هر جور راحتی . بعد هم اولیور و مایکل احترام گذاشتن و از در خارج شدن ، من هم چند دقیقه بعد رفتم به طرف اتاقم ، وقتی که وارد اتاق شدم سریع لباسام رو با لباس های معمولی عوض کردم ( معمولا یه چند دست لباس معمولی و بدون زرق و برق دارم یه وقت کاری پیش میاد 😆 ) و بعد رفتم به طرف شال النا و اونو دور صورتم پیچیدم جوری که نصف صورتم رو میپوشوند واقعا این شال از چیزی که نشون میده کار آمد تره بعدش هم یه خورده موهام رو بهم ریختم که طبیعی جلوه کنه . بعد از چند ثانیه بدون جلب توجه از اتاق خارج شدم و رفتم به طرف اتاق فرمانده های دوم .
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
وای خیلی جالب بود
مرسی که خوندی 🌸
واییییییییی خدا چه باحال
نقشش ساده بود اما به صورت باور نکردنی ای کاربردی
ولی عمرا اگه الینا از دست الک ناراحت باشه
احتمالا همون دوکی که فرار کرده بود یه بلایی سرش اورده چون دیده که الک با اون حرف زده و چون نتونسته توی این چند روز اخیر نتونسته الک رو پیدا کنه رفته سر وقت الینا
وای خداااااا خیلی پیچیدست
ولی این چند روز که به تستچی سر نزدم چقدر پارت گذاشتی
قشنگ زوق مرگ شدم
دستت درد نکنه
سلام ، مرسی که خوندی 🌸 خب دیگه ببینید چی میشه لو نمیدم ، چه سوپرایز زیبایی کنار گذاشتم براتون 😆 امیدوارم فقط عدم تایید نخوره 😳
بسیار بسیار سوپرایز دوست دارم
پس منتظر عجیب ترین اتفاق ها باش 😎
عالی بود
ممنون که خوندی 🌸
تا اینجا هم عکس همه رو درست حدس زدم😎
ایول 🌸😎
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
نگران نباشید جوگیر شدم😂😂
مرسی که خوندی 🌸
عااااالیییییییی بود بعدی بعدی🤩🤩💟
ممنونم که خوندی 🌸