
سلام سلام چطورین؟ پارت جدید رو نوشتم بدویید بیاید بخونید 🥳
ببخشید که خیلی طول کشید درک کنید حجم درسی زیاده من تا آخر خرداد امتحان دارم بعد امتحان هام با کلی فعالیت برمیگردم راستی داستانم رو دوست دارید اگه نه ادامه ندم؟ دوست دارم نظر بدید منتظرما 🤗🤩
رز توی ذهنش : تهیونگ کجاست ؟ اون الان در چه حاله ! امیدوارم حالش خوب باشه ، حداقل بهتر از من باشه 😞😢 ( فلش بک به سه روز بعد ) " ویو رز " سه روز میشه که اینجا هستم بدون آب و غذا دیگه جونی برای حرف زدن نداشتم چه برسه تکون خوردن حالم خیلی بده بود . دلم برای تهیونگ تنگ شده درست شاید فقط دو روز بود که دیده بودنش اما بهش وابسته شدم الان خیلی دلم میخواد بدونم در چه حاله یا کجاست ؟! منتظر بودم که اون می چا ع**و**ض**ی بیاد ازش بخوام که بزار تهیونگ رو ببینم .
" ویو می چا " منتظر یه فرصت بودم که رز رو گیر بیارم الان که گرفتنش باید تقاص ( نمیدونم درست نوشتم ؟ ) کاراش رو پس بده اول از دوست پ**س**ر**ش شروع میکنم تا بفهمه من کیم کتم رو برداشتم به سمت اتاقی که اون پسره بود حرکت کردم .
" ویو تهیونگ " خیلی خستمه حالم بد بود و از یه طرف نگران رز بودم توی همین فکرها بودم که در باز شد نور زیادی به چشمم میخورد چشمام رو بستم صدای پا هی بهم نزدیک تر میشد چراغ ها رو روشن کردن آروم چشمام رو باز کردم دیدم یه دختر داره میاد سمتم قیافش " تهیونگ توی ذهنش "خیلی آشنا بود ، ها یادم اومد این همون دختری که اون روز رز میگفت قلدر بوده و شروع کرد به حرف زدن من اصلا نا حرف زدنم نداشتم ( می چا رو مینویسم م.چ )
م.چ : خب خب آقا پسر گوشت با منه باهات کلی حرف دارم ( خنده شیطانی) تهیونگ : تو کی هستی ؟ من با تو حرفی ندارم ( همه حرف هایش رو آروم و بی حال میگه) م.چ : ولی من کار دارم پس به نفع ته حرف نزنی و گوش بدی وگرنه برای خودتو عشقت بد میشه فهمیدی! ( آخرش با داد ) ( بچها ته اینجه همه حرف هایش رو بی حال میگه ) تهیونگ : مثلاً میخوای چیکار کنی ها ؟ ولمون کن م.چ : تازه اولشه حالا حالا در خدمتتون هستیم ( پوزخند)
تهیونگ : ببین من فقط میخوام رز رو ببینم کاری باهاش نداشته باش م.چ : که اینطوریه باش ولی به شرط داره ، شرط ش اینکه تو برام به کاری کنی تهیونگ: چه کاری ؟! م.چ : بعداً بهت میگم ( خنده شیطانی) ( تهیونگ توی ذهنش از حرفش کمی ترسیدم اما رز مهمتره اون که گناهی نداره ) چند نفر اومدن و منو کشون کشون بردن سمت یه اتاق دیگه هم نگران بودم هم خوشحال در رو باز کردن و منو انداختن داخل و در رو بستن هم جا تاریک بود که دیدم …

خب چطوره ؟؟؟🤔💙 ادامه بدم ! نظر بدین باش ؟🤗🥺 بیا نتیجه چالش داریم 🥳🥳😍 بدو بدو بیا نتیجه 👈🏻👈🏻💌👈🏻👈🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
۱ج چ:۱۲
۲ج چ:بایسم تو بی تی اس تهیونگ
عالیهه ادامه بده پارت بعد پلیز
١٣
شوگا
حتما ادامه بده
مرسی از نظر قشنگت 😍🤍