(ا/ت)
ب یه پسره ویلچری ب..رخ..وردم ازش پرسیدم
+حالتون خوبه؟
-ممنون(اروم)
+ببخشید من کلاس دارم باید برم..
اینو گفتم و سریع از اونجا رفتم
(یونگی)
چ دخ..تر باح..
باح..ال..ی بود ولی چرا سریع رفت؟نکنه بخاطر پاهامه؟؟ نه نه تو این دوره زمونه دیگه کسو رو ب خاطر ظاهر ق..ض..او..ت نمیکنن
البته امیدوارم...
8:00A.M
(داخل کلاس)
رفتم توی کلاس اون دخ..ت..ره هم اونجا بود
(علامت معلم: =)
=خب بچه ها امروز یه دانش اموز جدید داریم لطفا خودتو معرفی کن
-سلام من مین یونگی هستم از من..ط..قه بوک حومه ی دئگو اومدم سئول
راوی:
بچه ها داشتن نگاهش میکردن اون میتونست نگاه های سن..گ..ین رو روی خودش حس کنه..
همه با چشم های گرد شده نگاهش میکردن جوری که انگار قبلا کسی رو شکل اون ندیدن..
جیا داشت ز..ی..ر چ..شم..ی به یونگی نگاه میکرد...
(از زبان ا/ت)
پسری که باهاش بر..خو..رد کردم توی کلاس ما بود عالی شد قراره از خج..ال...ت آب بشم
=لطفا برو پیش ا/ت بش...ین جای دیگه ای خا..لی نیست
+عالی شد(خیلی اروم)
(یونگی)
رفتم سمتش و بهش سلام دادم و نش..ست..م کن..ار..ش بعد این همه مدت دیگه میتونستم رو صندلی ب..شین..م با هر سختی ای که شده
-سلام
+سلام
(ا/ت)
خیلی خوش..گل بود ازش خوش..م م..یومد نمیدونستم اونم ازم خوشش میاد یا نه؟شاید یکی دیگه رو برای دو..س..ت دا..ش..ت..ن داشت...
توی همین فکر ها بودم که زنگ خورد
-هی میای بریم کتابخونه؟
+ها.. عام چیزه امروز خیلی کار دارم شاید فردا..
-اها باشه مشکلی نیست
یونگی رفت بیرون از کلاس
ا/ت داشت وسایلشو جمع میکرد که یهو جیا اومد نش..ست روبروش
با حالت ع..صب..انی ای گفت:
(علامت جیا: ÷)
÷سعی نکن نزدیک یونگی بشی وگرنه ا..ست..خون..ات رو خ..رد میکنم..
(ببخشید بین کلمات نقطه گذاشتم گفتم شاید برای ایناس که تستم منتشد نمیشه..(:
میشه لطفا منتشر کنید ناظر های محترم.؟(: )
ببخشید خیلی سانسور کردم آخه منتشر نمیشد واسه همین گفتم شاید مشکلش این باشه..(:
فایتینگگ!
ادامش بده قشنگه:))
(((:♡
woody park
به نظر شما پاسخ داد: ازین جکای تخر..یبی دخترا نذار...
4 ساعت پیش
میشه بگی به این کامنتم چه جوابی داده بودی؟
سازنده کامنتمو پاک کرد نتونستم ببینم
گفتم
حقق>>
حالا شاید به دو تا ق بیشتر دو تا فلش کمتر/=
😂𔘓
داستانت خوبه🍓🍀ادامه بده
هقق..مرسیی