
توی این پست قراره 200 نفر از بلاگیون رو به شخصیت های انیمه ای تشبیه کنیم ! « اپیزود سوم »

مقدمه توی این پست قرارها 200 نفر از بلاگیون رو به کاراکترای انیمه ای تشبیه کنیم! --- قبل از همه بگم برای ساخت این پست خیلی زمان گذاشتم پس همین الان لایک بکن :) --- اگه دوست داشتی راهنمای پارت سوم رو بخون : ۱- توی این پارت تحلیل ها درجه دوم هستن یعنی اطلاعات کاربرا محدود به تایپ و شناخت دوستانشون ازشون هست و خودشون بیوگرافی نداشتن ۲- توی این پارت کاربرای خیلی زیادی همکاری کردن که توی اسلاید ۱۲ می تونید ببینید کی ها بودن « حتمی ببینیددد»

🎴کاربر : هاوژین ۱/۲ 💬 معرفی هیستوریا رایز : هیستوریا ریس دختر نامشروع و ناشناخته راد ریس، رئیس خانواده ریس و پادشاه حقیقی دیوارها بود. او در ملکی تحت اداره خانواد ریس بزرگ شد. مادر او عمدا از او دور میماند و بیشتر وقتش را به مطالعه میگذراند یا در شب اقدام به ترک ملک میکرد. در این مقطع خواهر ناتنی او یعنی فریدا به طور مداوم با او دیدار داشت. فریدا در واقع جای شخصیت مادر هیستوریا را برای او پر کرده بود و به او نحوه خواندن را میآموخت و اغلب با او بازی میکرد. با این حال او برای امنیت هستوریا مجبور بود در پایان هر ملاقات به کمک قدرت تایتان بنیادی حافظه خواهر کوچکش را پاک کند. هیستوریا به تدریج رشد کرد و هر کتابی که میتوانست را مطالعه میکرد، از جمله یک کتاب که رابطه معمول بین یک مادر و فرزند را شرح داده بود. این موضوع باعث شد تا او این سوال را از خود بپرسد که ارتباط فیزیکی خودش با مادرش چطور میتواند باشد، به این ترتیب او سعی کرد به مادرش نزدیک شود و او را در آغوش بگیرد، با این حال مادرش با خشونت او را به طرفی پرت کرد و بیپرده گفت که از نکشتن هیستوریا در زمان تولدش متاسف است. هیستوریا با وجود این که آسیب دیده بود اما از این موضوع خوشحال بود که برای اولین بار با مادرش صحبت کرده است.

⚔️کاربر : هاوژین ۲/۲ 💬 ادامه معرفی هیستوریا رایز : بعد از این رویداد، هیستوریا برای سالها دیگر مادرش را ندید و با او تماسی نداشت. در این دوران او به تدریج متوجه جایگاهش در خاندان ریس شد، به خصوص متوجه شد که اطرافیانش او را به چشم یک نفرینشده میدیدند؛ اگرچه او نمیدانست دلیل این رفتار و طرد شدنش چیست. و سپس هیستوریا مجبور شد نام و وابستگی خود به خاندان ریس را کنار بگذارد و هویت جدید کریستا لنز زندگی کند. او همچنین وارد خدمت نظامی شد که انتظار میرفت در آنجا بمیرد. او به لطف نفوذ یمیر موفق شد به عنوان دهمین سرباز برتر در دسته خود از آموزش فارغ شود و به دسته دیدبانی بپیوندد. بعد از موفقیت کودتا علیه دولت، هیستوریا تبدیل به ملکه جدید دیوارها شد و جای پادشاه دستنشانده قبلی را گرفت.

⚔️کاربر : chiro - 1/2 💬 معرفی اوچیها اوبیتو: اوبیتو در زمان بچگی عضوی از تیم میناتو نامیکازه، و همتیمی کاکاشی و رین بود. او در حین انجام ماموریتی برای نجات دادن جان کاکاشی اقدام کرد اما خودش زیر آوار گرفتار شد و دچار جراحتی مرگبار شد. او در حالی که شانسی برای زنده ماندن خود نمیدید از رین خواست تا چشم چپش را به کاکاشی پیوند بزند، چرا که کاکاشی مدتی قبل یکی از چشمانش را برای محافظت از او از دست داده بود. پس از این ماجرا اوبیتو برای همگان مرده قلمداد شد. اما جان او توسط مادارای سالخورده نجات پیدا کرد، کسی که نیمهی تخریب شدهی بدن اوبیتو را با بافتی زنده از سلولهای هاشیراما جایگزین کرد. در ابتدا اوبیتو برای شرکت در نقشههای مادارا مخالف بود اما بعد از مشاهدهی مرگ رین و شوک روانی که به او وارد شد، اوبیتو قبول کرد تا با مادارا همکاری کند. در واقع مرگ رین نقشهای از پیش تعیین شده بود که مادارا برای رسیدن به هدفش کشیده بود. پس از مرگ مادارا، اوبیتو طبق نقشهی او نام مادارا را در فقدان او یدک کشید. او دوازده سال پیش از شروع وقایع مجموعه، به دهکده کونوها حمله کرد و روباه نه-دم را از بدن کوشینا اوزوماکی رها کرد، اتفاقی که نهایتا به مرگ کوشینا و همسر او یعنی میناتو نامیکازه ختم شد. هشت سال بعد، او گروهی تحت عنوان آکاتسوکی را پایهگذاری کرد و نینجاهای قدرتمندی را جذب این گروه کرد. او پس از جذب ایتاچی اوچیها، به او کمک کرد تا قبیلهی اوچیها را قتل عام کند.

⚔️کاربر : chiro - 2/2 💬 ادامه معرفی شخصیت اوچیها اوبیتو: او در گروه آکاتسوکی با نام توبی شناخته میشد و در واقع فردی بود که این گروه جنایی را از پشت سایهها اداره میکرد. او پس از مرگ ساسوری، با پیشنهاد زتسوی پلید به همدست دیدارا، دیگر عضو آکاتسوکی تبدیل شد. او در این مقطع ماسکی بر صورت داشت تا هویت واقعیاش مشخص نشود و همین طور رفتارش را به مانند یک فرد شوخ و تا حدی مشنگ تبدیل کرد. نقشه اصلی او این بود که خودش به جینچوریکی ده-دم تبدیل شود تا با هیپنوتیزم کردن تمام مردم، بر دنیا تسلط پیدا کند. تمام اقدامات او از جمله احیای جینچوریکیها، ربودن رینگان، و رهاسازی ارتش زتسوی سفید نیز در همین راستا بود. شروع جنگ او طی مقابلهای با ناروتو اوزوماکی و کیلر بی شروع شد و سرانجام به کل اتحاد شینوبی بسط پیدا کرد. در این زمان مادارای احیا شده و همین طور یک جانور ده-دم ناقص پشتیبان او بودند. اوبیتو در نهایت به جینچوریکی ده-دم تبدیل شد اما توسط اتحاد شینوبی شکست خورد و توسط ناروتو به خطاهای خود پی برد. مادارا که شانس دستیابی به قدرت را برای خود میدید اقدام به تصاحبت ده-دم کرد. با موفقیت مادارا در اجرای سوکویومی ابدی، جنگ وارد سطح جدیدی شد. با این حال زتسوی سیاه طبق نقشهای که از سالیان خیلی دور کشیده شده بود با حملهای ناگهانی به مادارا او را مجبور به یک دگرگونی کرد تا پیشگام چاکرا یعنی کاگویا اوتسوتسوکی رهایی پیدا کند. تیم ۷ به لطف تلاشهای اوبیتو سعی کرد در برابر فنون کاگویا مقاومت کند اما در نهایت اوبیتو جان خود را برای نجات ناروتو تسلیم کرد. اوبیتو پس از مرگ به دنیای دیگر رفت و به معشوقه از دست رفتهی خود یعنی رین ملحق شد.

⚔️ کاربر : تانچی - 1/2 💬 معرفی شخصیت اینوسوکه : اینوسوکه پیش از شرکت در گزینش نهایی بیشتر عمرش را توسط گرازها پرورش یافت. بعدها این موضوع مشخص شد که او در خانوادهای به دنیا آمده که پدرش فردی بد رفتار بوده است و مادر او به همراه اینوسوکه از پدرش فرار کردهاند. پس از این ماجرا، اینوسوکه - که در آن زمان نوزاد بود - و مادرش توسط فردی به نام دوما و فرقهی او به نام بهشت ابدی گرفته شدند. مادر او، کوتوها بعد از این که پی برد دوما ستایشکنندگان خود را میخورد، به همراه پسرش از دست آنها فرار کرد. او بیهدف دوید تا به یک روستا رسید اما سرانجام در نوک یک صخره متوقف شد. او که دیگر راهی برای فرار نداشت اقدام به ایجاد یک خندق کرد تا با گذاشتن اینوسوکه در رودخانه زیر صخره پسرش را نجات دهد. کوتوها در آخر توسط دوما خورده شد. بعدا اینوسوکه توسط گرازها پیدا شد و توسط آنها پرورش یافت.

⚔️کاربر : تانچی - 2/2 💬 ادامه معرفی اینوسوکه : اینوسوکه یک شمشیرزن بسیار ماهر و مستعد است که خودش قادر به فرا گرفتن «تنفس متمرکز کامل» شده است و سبک تنفس خودش با نام تنفس جانور را توسعه داده است که بر پایه غرایز و تربیتش توسط گرازها در کوهستان بوده است. او تواناییهای شکاری بالایی دارد و خودش قادر به کشتن شیطانها است به طوری که او به آسانی شیطان شاخدار را بدون مشکلی شکست داد. همچنین او حتی در برابر برخی از شیطانهای رده بالای دوازده کیزوکی نیز قادر به مقاومت شده است. تواناییهای طبیعی تقلید حیوانی ادراک بالا حس لامسه تقویتیافته انعطافپذیری بالا مقاومت در برابر سم توان تقویتیافته مقاومت و پایداری عظیم اراده تسخیرناپذیر عمل باز انجامی: تکنیکی تمرین شده توسط برخی از شیطانکشها به منظور باز کردن پنج حس و بالا بردن تمرکز.

⚔️کاربر :Rain - 1/2 💬 معرفی شخصیت آنه شرلی: آنه شرلی یک شخصیت داستانی خلق شده توسط لوسی ماد مونتگمری است که اولین بار در رمان «آنه در گرین گیبلز» در سال ۱۹۰۸ معرفی شد. او دختری یتیم و خیالباف است که با اعتماد به نفس و مهربانی سعی در ایجاد زندگی جدیدی دارد. زندگی اولیه: آنه در شهری به نام بولینگبروک در نوا اسکوشیا متولد شد. او در سه ماهگی یتیم شد و پس از مدتی زندگی با خانوادههای مختلف، سرانجام به یتیمخانه فرستاده شد. ویژگیهای شخصیتی: آنه شرلی دختری با موهای قرمز، کک و مک، و لاغر اندام است. او قوه تخیل بسیار بالایی دارد و با امید، پشتکار و مهربانیهای معصومانه اش سعی در غلبه بر مشکلات و ساختن آینده ای روشن دارد.

⚔️ کاربر : Rain - 2/2 💬 ادامه معرفی شخصیت آنه شرلی: اطلاعاتی موجود نبست

⚔️ کاربر : فیشر 💬 معرفی شخصیت شیکامارو نارا: شیکامارو یکی از اعضای تیم ۱۰ کونوها بود. اوایل او فردی نسبتا تنبل بود که از زیر مسئولیتها فرار میکرد و از آنجایی که نمرات او تقریبا به اندازه ناروتو پایین بود، همه او را به چشم یک بازنده میدیدند. اما مدتی بعد مربی او یعنی آسوما از آیکیوی شگفتانگیز او پرده برداشت. شیکامارو همانند اعضای قبیلهاش جوتسویی دارد که با استفاده از سایهی خود قادر است دشمنان را کنترل کند یا به آنها حمله کند. هوش بالای او باعث شد تا شیکامارو اولین فرد در میان همتایانش باشد که به درجه چونین میرسد. در زمان مبارزهی او با تماری، اگرچه او در انتها اعلام شکست کرد اما نحوه مبارزه او موجب شگفتی هوکاگه سوم شد. اولین ماموریت دریافتی او نیز بسیار دشوار بود؛ او رهبری گروهی شامل خودش، ناروتو، چوجی، کیبا، و نجی را به عهده گرفت که میبایست ساسوکه اوچیها را بازیابی میکرد.

⚔️کاربر : فیشر 💬 ادامه معرفی شخصیت شیکامارو نارا: در مقطعی او با تایویا، عضوی از گروه چهار صدا مقابله کرد. شیکامارو در این مبارزه تقریبا تا نزدیکی مرگ پیش رفت اما توسط تماری نجات پیدا کرد. مدتی بعد شیکامارو بعد از شکست در ماموریتش تصمیم گرفت تا موقعیت خود را ترک کند اما با تشویق پدرش به تلاشهای خود ادامه داد. بهترین دوست و همتیمی او چوجی است، اگرچه با پیشروی بیشتر در مجموعه، شیکامارو به تدریج به ناروتو اوزوماکی نزدیکتر شد. او به واسطه همین رابطه به ناروتو کمک کرد تا از شوک جزئی بعد از مرگ جیرایا خارج شود. در بخش دوم مجموعه، او به گروه تازه تاسیس نیجو شوتای پیوست تا در کنار مربیاش آسوما به شکار اعضای آکاتسوکی بپردازد. در مقطعی آنها با یکی از اعضای آکاتسوکی یعنی هیدان روبرو شدند و در این نقطه شیکامارو شاهد کشته شدن مربیاش توسط این جنگجوی خطرناک بود. این اتفاق باعث شد تا شیکامارو انگیزهای مضاعف پیدا کند و به دنبال هیدان برود. او در تقابلی هوشمندانه موفق به شکست او شد. در بازگشت به دهکده، او تصمیم گرفت برای احترام به زحمات آسوما بیشتر از قبل تلاش کند. او همچنین توسط سوناده برای رمزگشایی آخرین مخابره جیرایا به کار گرفته شد. در زمان جنگ جهانی شینوبی چهارم، او به عنوان جایگزین گارا به ژنرال لشکر چهارم تبدیل شد و دوستان او یعنی چوجی و تماری تحت رهبری او قرار گرفتند. شیکامارو به دنبال مرگ غمانگیز پدرش تبدیل به مغز متفکر کونوها و مشاور هوکاگه هفتم یعنی ناروتو شد.

🔴 توجه: ظرفیت شرکت در این پست به پایان رسیده است !
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود خوشگله🤙🏻💕
(یه سوال فنی بنده تو کدوم پارت هستم؟)
من نبودم 😭
ای دنیای بی عدالت!
میشه منو بزاری؟
تمام متن ها رو خودت نوشتی یا از هوش مصنوعی کمک گرفتی؟
پارت اول
اسلاید آخر کامل توضیح دادم
البته معرفی کاراکتر ها توی این پارت همش از گوگله
متن های توی تصاویر از خودمه
منم میتونم باشم؟
ENFP
منم میتونم باشم؟
Infj
منو هم میذاری؟
آره حتمی تایپ؟
Entp
INFP تایپمه
رنگ قرمز چری و سرمه ایه خیلی تیره رو دوست دارم 🥹☺️
منم پلیزز؛ infp
منم تو پارت بعدی باشم؟ تایپم entp