
مناظره خسرو پرویز و فرهاد در داستان "خسرو و شیرین" اثر نظامی
امروزه کمتر کسی است که داستان زیبای "خسرو و شیرین" از نظامی را نشنیده باشد. در این داستان، خسرو (پادشاه ایران) عاشق شیرین (شاهزاده ارمنستان) میشود و شیرین نیز به او عشق میورزد. اما علاوه بر خسرو، عشق شیرین در دل شخص دیگری نیز خانه میکند؛ کوهکنای به نام فرهاد. فرهاد هرروز به دشت میرفت و از عشق شیرین نالهها میکرد؛ در حالی که کاری از دست او ساخته نبود و جرأت نداشت عشق خود را به شاهزاده ابراز کند. خسرو پس از شنیدن خبر عشق فرهاد، او را به قصر خود میآورد تا با او مناظره کند و با پول و مال فراوان، او را از عشق به شیرین بازدارد. برای خواندن مناظره آن دو، تا آخر پست با ما همراه باشید.
(مصراع اول سخن خسرو و مصراع دوم پاسخ فرهاد است) +نخستین بار گفتش کَز کجایی؟/ -بگفت از دار ملک آشنایی. +بگفت آن جا به صنعت در چه کوشند؟/ -بگفت انده خرند و جان فروشند. +بگفتا جانفروشی در ادب نیست!/ -بگفت از عشقبازان این عجب نیست. +بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟/ -بگفت از دل تو میگویی، من از جان. +بگفتا عشق شیرین بر تو چون است؟/ -بگفت از جان شیرینم فزون است. +بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب؟/ -بگفت آری چو خواب آید، کجا خواب؟ +بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک؟/ -بگفت آن گه که باشم خفته در خاک. +بگفتا گر خرامی در سرایش؟/ -بگفت اندازم این سر زیر پایش. +بگفتا گر کند چشم تو را ریش؟/ -بگفت این چشم دیگر دارمش پیش.
+بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ؟/ +بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ. +بگفتا گر نیابی سوی او راه؟/ -بگفت از دور شاید دید در ماه. +بگفتا دوری از مه نیست در خور/ -بگفت آشفته از مه دور بهتر. +بگفتا گر بخواهد هر چه داری؟/ -بگفت این از خدا خواهم به زاری. +بگفتا گر به سر یابیش خوشنود؟/ -بگفت از گردن این وام افکنم زود. +بگفتا دوستیش از طبع بگذار/ -بگفت از دوستان ناید چنین کار. +بگفت آسوده شو، کاین کار خام است/ -بگفت آسودگی بر من حرام است. +بگفتا رو صبوری کن در این درد./ -بگفت از جان صبوری چون توان کرد؟ +بگفت از صبر کردن کس خجل نیست/ -گفت این، دل تواند کرد، دل نیست.
+بگفت از عشق کارت سخت زار است/ -بگفت از عاشقی خوشتر چه کار است؟ +بگفتا جان مده بس دل که با اوست/ -بگفتا دشمنند این هر دو بیدوست. +بگفتا در غمش میترسی از کس؟/ -بگفت از محنت هجران او بس. +بگفتا هیچ همخوابیت باید؟/ -بگفت ار من نباشم نیز شاید. +بگفتا چونی از عشق جمالش؟/ -بگفت آن، کس نداند جز خیالش. +بگفت از دل جدا کن عشق شیرین/ -بگفتا چون زیم بیجان شیرین؟ +بگفت او آن من شد زو مکن یاد/ -بگفت این کی کند بیچاره فرهاد؟ +بگفت ار من کنم در وی نگاهی؟/ -بگفت آفاق را سوزم به آهی. چو عاجز گشت خسرو در جوابش/ نیامد بیش پرسیدن صوابش. به یاران گفت کز خاکی و آبی/ ندیدم کس بدین حاضر جوابی!
پس از این مناظره، خسرو که میبیند توان مقابله با عشق فرهاد را ندارد، او را فریب داده و به دروغ به او میگوید "کوهی در سر راه ماست که آمد و شد را دشوار کرده، اگر از میان آن راهی بسازی که رفت و آمد را آسان کند، از عشق شیرین در خواهم گذشت." فرهاد میپذیرد و دست به کار میشود. آوازهٔ کار فرهاد به گوش شیرین هم میرسد و یک شب برای او چرمی از شیر میبرد. هنگام برگشت، اسب شیرین آسیب میبیند و اگر فرهاد به موقع نرسیده بود، شیرین را بر زمین زده بود. فرهاد، شیرین و اسبش را بدون کوچکترین آسیبی بر روی دوش خود میگذارد و به کاخ میرساند. جاسوسان خسرو خبر دیدار آن دو را برای خسرو میبرند. خسرو خشمگین شده و پیکی نزد فرهاد میفرستد و به دروغ به او میگوید که شیرین مردهست. فرهاد از غم شنیدن این خبر، داغ بر دلش میافتد و جان به جانآفرین تسلیم میکند:)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بوددد
عالی بود نینی ریگییی
این بخششو خیلی دوستش دارم
نصفشو حفظم
منم خیلی دوستش دارممم
میخوام حالا که امتحانام تموم شدن حفظش کنم
درود ریگی چطوریی؟
_لوسیم
دروددددددد
تورو دیدم عالی شدممم خودت چطوریی؟
دلم برات تنگ شده بوددد😭🌹
خوبم مرسییی
منم دلم تنگ شده بودد❤
خیلی قشنگ بود
ممنونمم:))
چه خوب که تستچی را با همچین مطالبی زیبا میکنید دایی جان !
ممنونمم😭🌹 اما این مطالب به اندازه تمامی مطالب تازه کار ،زیبا نیستند🌝🌹
میخوام یه تست درست کنم درباره ی نظر کاربرا درمورد تستچی
هر کدومتون نظراتتون رو در مورد تستچی میگین من هم ازش تست درست میکنم
یادمه ۷ سالم بود خودمو داشتم به هر دری میزدم اینو حفظ کنم خیلی خوشم اومده بود
فقط چند بیت اولشو حفظ کردم😔🤣
وایی منم الان خیلی دوست دارم حفظش کنمم
چقدر قشنگ:)
سخته نباشی
ممنونمم😭🌹
سلامت باشیی
قربونت
منتشر شدددد
خیلی قشنگ بودد
رفتم دوباره بخونمش💅🏻✅
آرهه
ممنونمم😭🌹