بنظر ذهنش درگیر اتفاقاتی بود،به طور اتفاقی دفترش را خواندم،او چنین نوشته بود:
در دفترش اینگونه نوشته بود:
امروز پس از مرتب کردن دفاتر و کتابهای دوران مدرسه متوجه انشایی با موضوع دست شدم،بنظر موضوع عجیبی بود اما به هر حال مرا به یاد خاطره ای انداخت و به نتایجی رسیدم.
به یاد میاورم زمانی،دلم بسیار یک دست خودکار ژله ای میخواست.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
57 لایک
فرصت؟
خیلی قشنگ بود
سپاسس:»🌱🌱
ووگههه
ارام دللل
چطورییی
خوبم،ممنون:»،خودت چطوری
عالی بشی منم خوب
خیلی قشنگ بود
سپاس از نظر قشنگتون🌱
چه جالب
چه نگاه متفاوتی
خوشحالم دوست داشتی،ممنون ازت🌱
عالی بود
سپاس از وقتی که گذاشتید:»🌱
زیبا بود...
سپاس،خوشحالم لذت بردید:»🌱
: حصرتی که میدونی از بین رفتنش خوب نبود 🛐🛐🛐🛐🛐
درسته،ممنون از حمایتت:»🌱
من اگر جای آرین بودم.. حتما بیست رو بهت میدادم
👀✨🤌💕💯
بیست برای ذهن تحلیلگره!به من نمیرسه.
ممنون ازت💅:»»🌱
زیبا بود .
سپاس از نگاهتون:»🌱