
ادامه پارت های قبل...

سبک نقاشی ترکمن ها:در سده هشتم هجری دو قوم ترکمن در جریانی موازی بخش باختری ایران را به تصرف درآوردند. ابتدا قره قویونلوها قدرت گرفتند و تبریز را مرکز حکومت کردند و سپس آق قویونلوها سراسر ایران به جز خراسان را تصاحب کردند. به طور کلی سبک ترکمنان مخلوطی از مکاتب هرات، تبریز، شیراز و بغداد بود. آنها مانند رسم تیموریان کارگاه سلطنتی برپا کردند و همه نگارگران محلی و غیرمحلی را به خدمت خود درآوردند. نتیجه اینکار شیوهای نوین و متفاوت بود که مشخصههای بارز آن پیکرهای چاق، چهرههایی گرد با ابروان قوسدار و دهانی کوچک است.

آثاری که در منطقه تبریز تولید میشدند ، به سبب ریشههای پر بار نقاشی از طبیعت در مکتب تبریز اول، در نگارگری ترکمن طبیعت بیشتر مورد توجه قرار گرفت و مناظری خیالی و غریب به وجود آمدند. همانطور که قبلاً ذکر شد، در شیراز سبکی تجاری از دوره مکتب شیراز اول وجود داشت که سنت آن با ورود ترکمنان نیز ادامه پیدا کرد.

سبک غیردرباری ترکمنی ساده و بی پیرایه بود اما میتوان گفت به دلیل خاصیت تجاری داشتن، و تولید بالا سبکی مناسب برای اینکار به حساب میآمد. با این حال این تصاویر از لحاظ توصیف بسیار صریح و واضحاند. از جمله هنرمندان شیراز که احتمال میدهند مبدع سبک تجاری باشد، فرهاد نام دارد. او همان هنرمندی است که نسخه خاوران نامه نوشته ابن حسام خوسفی را تصویرسازی کرد. این نگارهها دارای ترکیب بندیهای نوینی هستند که تخیل فرهاد را در آن به خوبی نشان میدهد.

مکتب نقاشی تبریز دوم:با تشکیل حکومت صفویه شاه اسماعیل مرکز حکومتش را تبریز برگزید و نگارگران ترکمن از جمله سلطان محمد را در تبریز جمع کرد. هنرمندان مکتب هرات نیز مانند شیخ زاده و کمالالدین بهزاد ابتدا تحت فرمان حکومت صفویه در هرات اثر هنری تولید میکردند و سپس در زمان حکومت شاه تهماسب به تبریز مهاجرت کردند. از آثار معروفی که در هرات صفویه تولید شد، میتوان به ظفرنامه اشاره کرد که دارای ترکیب بندیهای شلوغ، رنگهای متنوع و طراحی قویست و ردهایی از قلم بهزاد در آنها دیده میشود.

آثار بهزاد در مقایسه با آثارش در مکتب هرات تیموری، از روحیه شادابی کمتری برخوردار است و رنگها به خاموشی گراییده که میتوان دلیل آن را سلیقه سفارش دهندگان دربار دانست. از ویژگیهای اصلی ای که به طور عمده در نگارگریهای صفویان میبینیم، وجود نوعی عمامه، معروف به عمامه قزلباش است.

با هم آمیزی نگارگری باختری و خاوری ایران، سبکی اصیل و کامل به وجود آمد که نمونههای درخشان آن شاهنامه تهماسبی و خمسه تهماسبی هستند که حاصل تلاش گروهی هنرمندان بر روی آنهاست. در این دو اثر با دو قطب اصلی سبک سلطان محمد و سبک ترکمنی ودر مقابل نگارگران کلک بهزاد روبرو هستیم. به نظر میرسد در تصاویری که طبیعت غلبه بیشتری دارند و کمی خیالی است، مکتب ترکمن و سلطان محمد در آن نقش داشته و آثاری که انسان مورد توجه بیشتری قرار گرفته و روابط انسانی مد نظر است، نگارگران کلک بهزاد آن را تولید کردهاند.

نگارگریها در مکتب تبریز بسیار شلوغ تر شده و انسانهای بیشتری در یک صحنه جای داده شدهاند که همین موضوع باعث ترکیب بندیهای پیچیدهتر و تنوع رنگی بالای آثار شدهاست و غالباً فیگورها از فضا بیرون رانده شدهاند. در مکتب تبریز دوم با اینکه پرسپکتیوی وجود ندارد و همان اصول نگارگری ایرانی اصیل رعایت شده، اما به دلیل روابط پیچیده عناصر و معماریها تصاویر هم دوبعدی و در عین حال سه بعدی به نظر میرسند.

همزمانی اتفاقات و مکانها در مکتب تبریز دوم به اوج خود رسیده است و در یک تصویر میتوان اتفاقات گوناگونی را که در یک فضا کار شدهاند را دید اما با این حال آثار را یکپارچه و واحد ببینیم. سبک تبریز دوم با انتقال پایتخت به قزوین متوقف شد و پس از قطع پشتیبانی شاه تهماسب از هنر بسیاری از هنرمندان به شهرهای مختلف پراکنده شدند.

از طرفی در مشهد ابراهیم میرزا، شاهزاده جوان صفوی کارگاهی تشکیل داد و هنرمندان ترد شده در تبریز و هنرمندان محلی مشهد را گرد هم آورد و به این ترتیب خط سبک تبریز صفوی با رویکردهایی جدید در مشهد ادامه پیدا کرد. از مهمترین آثاری که در مشهد تولید شد، هفت اورنگ اثر جامی است.

به طور کلی در مشهد به ویژگیهای جدیدی بر میخوریم که عبارتاند از تاکیدهای رنگی به وسیله لکه های سفید، غلبه پیدا کردن خطوط نرم و منحنی شکل، وجود درختان کهنسال، صخرههای قطعه قطعه و جوانهایی لاغر باگردن بلند و صورتی گرد. در موازات بیست سالی که مشهد به فعالیت خود ادامه میداد، در پایتخت صفویان در قزوین کتاب آرایی رونق زیادی نداشت و تنها در دوره کوتاه مدتی در زمان اسماعیل دوم، به دنباله سبک مشهد آثار کمی تولید شد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
❤❤❤❤❤❤❤❤
ناظرش بودم😉