شرلوک هلمز و در-ن-د-ۀ باسکرویل نویسنده سر ارتور کنان دویل { نامه }
روز بعد مه آلود و دلگیر بود . هال در محاصرۀ مه انبوهی بود که گهگاه گوشه ای از آن باز می شد تا خلنگزار سرد و تیره و صخره های خاکستری و نمناکش را بنمایاند . هوا حال ما را گرفت . وقتی از همه سو خطر احساس می شد ، سرحال بودن امکان نداشت . به فکر م-ر-گ سِر چارلز و صدای هولناک در-ن-دۀ افتادم ، که حالا هم دوباره شنیده شده بود . هلمز باور نمی کرد که در-ن-ده ای فوق طبیعی در کار باشد . اما حقایق را نمی شود انکار کرد ، و من صدای در-ن-ده را شنیده بودم . آیا در-ن-دۀ غول پیکری در خلنگزار می زیست ؟ اگر چنین بود ، کجا پنهان می شد ؟ غذایش را از کجا تأمین می کرد ؟ چرا هرگز روز ها دیده نمی شد ؟ توضیح طبیعی این مسأله نیز به اندازۀ توضیح فوق طبیعی دشوار بود . آن روز صبح سِر هنری و باریمور دربارۀ سِلدِن ، زندانی فراری گفتگو کردند . باریمور گفت تلاش برای دستگیری سِلدِن بی فایده است .
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
پستت عالی بودددد
💜🤍💜🤍💜🤍💜🤍💜🤍💜🤍
بک میدمممم!!!!!!
پلیز پین...؟!...