سلام سلام قشنگا بالاخره بعد چندروز اومدم☆☆ دلتون برام تنگ نشده بود؟ یا برای داستان؟ اگه نه که فدا قلبتون ، اگه آره که بغل؟ 💜🙃
رسیدم خونه. از حیاط و گل های خوشبو گذشتم و وارد خونه شدم.
خدمتکار ها بهم خوش آمد گفتن ولی سوالی نپرسیدن.
رفتم بالا تو اتاق میرای وسایل هاش وگذاشتم روی تختش.
رنگ اتاقش بنفش پاستیلی بود.
زیاد توجهی نکردم.
بعد رفتن تو اتاق خودم.
همهی وسایل هام و سریع پرت کردم روی تخت گوشیم و برداشتم و گذاشتم تو جیب شلوارم و بعد از خونه خارج شدم.
به گوشی میرای پیام دادم. بعد دو دقیقه جواب داد و آدرس بیمارستان هم نوشت.
اونجا بود که از احمقی خودم سرم و خاروندن و بهش جوابی ننوشتم.
یهو دیدم زنگ زد.
_ الووو ، بورام کجایی؟
_ میکا حالش خوبه؟
_ نمی دونیم ؛ بردنش اتاق عمل....
_ چییییی
_ بگو کجاییی
_ جلو خونت.
_ بهت آدرس میفرستم از روش ببین بیا اوکی؟
_ ممنون....
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
ریسک پذیر هستی؟
حتما علاقه زیادی هم به قرعه کشی داری 😏
بیا توی نظرسنجیم که تا همین الان هم خیلی دیر شده🤦♀️
اما مشکلی نیس چون اینجا ما همیشه قرعه کشی داریم🤩
از 13000 تا 100000 امتیاز 🤑💸
شانستو امتحان کن ببین امروز قرعه کشی چند امتیازیه🪙💰
امیدوارم یکی از برنده هامون باشید😉
جهت خالی نموندن کامنت گذاشته
ممنون لطف کردید:)
چه اتفاقی برای میکا افتادع ؟
یه بار دیگه اسم داستان و بخون😉💜
😂
پارت بعد🥺🥺🥺🥺
زووود مینویسم♡