خلاصه:
من " فابل " هستم. پدرم قوانین دریانوردی رو زیر پاش گذاشته بود و عاشق غواص کشتی خودش شده بود،عاشق مادرم…
توی دریانوردی و تجارت روی آب باید عشق رو بیرون کشتی بذاری و بعد سوار بشی ولی پدرم "سینت" عاشق مادرم شد و بعد از به دنیا اومدن من توی کشتی زندگی میکردیم…همون کشتی ایی که وقتی فقط ۱۴ سالم بود تو طوفان غرق شد و مادرم رو ازم گرفت…
بعد از اون شب ،پدرم سینت هیچ وقت اون ادم قبل نشد و فردای اون روز من رو به جزیره دزدها برد و با چاقو از مچ دستم تا بالارو زخمی کرد،انگار میخواست یه نشونه روی من بذاره
من فابل هستم و ۴ سال درست مثل یه دزد و یه مرد جنگجو فقط برای زنده موندن تلاش کردم…غواصی رو از مادرم یاد گرفته ام و زیر دریاهارو خوب بلدم
یه روز که غواصیمیکردم چشمم به سنگی درخشان افتاد، اون سنگ قیمتی میتونست زندگی من رو عوض کنه.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
خلاصه بازی های میراث چرا اشتباهه؟
من ننوشتم خلاصه رو از توی یه چنل اوردم❤
تست اخرم نیازبه حمایت شما داره
حمایت شه؟!
دارم فابل رو میخونم (کلا ۴ صفحشو خوندم) و بنظر جالب میاد🌚🐋✨مغازه خواروبار فروشی نامیا هم خوندم و بینهایت دوسش داشتم😭✨
مطمئن باش جالبه. خودم خوندمش دوسش داشتم 🦔
🐋✨