تهیونگ همینطور که دفتر طراحیش رو با خودش اونور و اینور میبرد با دیدن جین لبخندی زد و صداش کرد. _هیونگگگگگ!. جین با شنیدن صدای تهیونگ لبخندی زد و پشت سرش نگاه کرد و ته رو دید که دفتر توی دستش به سمتش میاد.سکوت کرد تا ته ادامه حرفش رو بزنه. _هیونگ میخوای چهرهی هندسامت رو طراحی کنم؟. جین از شنیدن چهرهای هندسام لبخند مغروری زد و زود زود سرش رو تکون داد. _پس بزار یه ژست قشنگ بگیرم تا منو بکشی. و بعد از حرفش از داخل گلدون، گل رزی بیرون آورد و کنار صورتش گرفت تا ته طراحیش کنه. تهیونگ همون طور که با وسواس سعی میکرد خط ها رو درست بکشه و اجزای صورت رو در جای درست قرار بده، هر از گاهی نگاه به صورت جین میانداخت و دوباره به طراحیش ادامه میداد. _تموم شددد!. تهیونگ بلاخره بعد نیم ساعت که مطمئن شد طرح رو کامل کرده با ذوق گفت و طرحی که کشیده بود رو طرف جین گرفت. جین با دیدن طرح توی دست ته که شبیه پدربزرگ چروکیدهاش بود و هیچ شباهتی بهش نبود، قهر کنان گل رو روی زمین انداخت و یه گوشه ای رفت و نشست تا به این فک کنه که این چه کاری بود که برای ته کرد و تهاز تعجب بخاطر رفتار عجیب هیونگش به این فکر میکرد که چکار اشتباهی کرده....
بیشتر طراحیم خوبه تا نقاشی
فوق العاده بود
ته کاسو🐥
این پیام فقط جهت حمایت از شما میباشد🥲🖤
کی گزارشش کرده؟ کاری باهاش ندارم 😔😠
🫠🫠🫠🫠🫠🫠
دوباره اومد رو صفحه 🤨
فقط منطق اونی که گزارش کرده رو دوست دارم 😹😹
حاسودهای پلاستیکی😔
عالی بوددددد
💗💗