سنگ بد

🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑

🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑🐑

درحالی با خودش آواز میخوند با بپر بپر کردن و بدون توجه به قدم هاش راه می‌رفت که یهو سنگی که جلوی راهش بود باعث شد پاش گیر کنه وبا مخ به زمین بیفته. جینی که در نزدیکی جونگ کوک بود با شنیدن صدای هق هقی سرس رو بطرف منبع صدا برگردوند و با دیدن چهره قرمز کوکی جیغی زد. _جونگگگگ کوککککیییی!!!! حالت خوبههههه؟. کوک که صدای هیونگش رو شنیده بود، سرش رو بلند کرد و با هق هق شروع کرد به حرف زدن. _جی... جینی.. هق.... کوک.. کوکی اوفففف. جین که در با شنیدن صدای دردناک کوک خودش هم کم مونده بود شروع کنه به گریه کردن. با دو خودش رو بهش رسونده بود و با بغل کردن کوک سعی داشت آرومش کنه. _ کوکی؟! جینی اینجاست. گریه نکن. کوک که حالا دردش کم شده بود با بغض و صدایی که از ته چاه میومد شروع کرد به حرف زدن. _سن.. سنگ بی اد.ب.... بد.. سنگ بد.

کدومتون زیاد زمین میخوره🤣😔؟