دست‌های تیرکس

🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵

🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵

یونگی درحالی که به سمت آشپزخونه می‌رفت تا از داخلش نارنگی‌ای دربیاره چشمش به جی‌هوپ افتاد که دستاش رو به کمر زده بود و با افتخار بهش نگاه میکرد. _من از این به بعد تصمیم گرفتم دیگه واسه هرچیزی اشک نریزم. یونگی که منتظر یه حرف تاثیر گذار بود با شنیدن حرف همیشگی جی‌هوپ، پوکر به قیافه‌اش نگاه کرد. _ خداروشکر....امیدوارم دیگه بخاطر دایناسور تیرکس گریه نکُ.... _ هقققققق. یونگی با قطع شدن حرفش با تعجب جی‌هوپ نگاه کرد که مثل ابر بهاری داشت گریه میکرد._ او-اونها....هق...نمی-نمیتونن دست...هق..دست بزنن...یونگیییییییی!. یونگی با دیدن اشک هایی که از گونه‌های سرخ جی‌هوپ سر می‌خورد لبخند آرومی به پسر احساساتیش زد و دستش رو جلو برد و اشک ها رو دونه به دونه پاک کرد. آخه کی واسه اینکه تیرکس دستاش کوچیکه و نمیتونه بهم برسونتش گریه میکنه....؟

این رو به عنوان جبران بخاطر اینکه یه ماه نبودم می‌زارم😔☝️امیدوارم معذرت خواهیم رو قبول کنید نینی هام🥲🫶 بگید ببینم از ۱۰ چقدر احساساتی هستید🌚؟