عجیب ترین و جالب ترین تصورات بچگیتون چی بود که الان بهش فکر می کنید خیلی احمقانست 🎀🪴
اتمام مسابقه | 1403/08/18 |
ظرفیت مسابقه | 85 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
تمام کارتون هایی که ما می بینیم شخصیت هاش واقعی هستن و مثل ما زندگی می کنن اما تو یه دنیا ی دیگه
این که فکر میردم بزرگ شدن خیلی خوبه🥲 چقدر احمقانه بود:)
مامانم یه بار گف به هرچی فکر کنی هموت اتفاق میفته چون من یه بار تو بچگی با خودم فکر کن اگر آشو بریزی رو زمین چی میشه و دو ثانیه بعدش ریخت رو زمین(حالا به اینش کار ندارم😔🙄)منم از اون موقع به تسخیر جهان فکر میکردم...دیگه هیچی دیگه...فکر میکردم اختیار خواب هام با خودمه و اگر مثلا فکر کنم میخوام خواب هواپیما ببینم همون خواب رو میبینم😭😂
فکر میکردم خدا ابره 😂
اینکه هر چی گناه، دوست دارم انجام میدم وقتی بزرگ شدم۸۰ سالم شد توبه میکنم 😞
فکر میکردم اسم مامانم «مامانه»😂😂
اگه توی دستشویی به خدا و پیامبراش فک کنیم سنگمون میکنه🙂🤣
فکر میکردم توی همه وسیله های برقی آدم کوتوله هست که چرخ دنده ها رو میخونه و وسیله ها کار میکنن
من فکر میکردم آدما جدی جدی فقط دعا میکنن بعد خدا بهشون بچه میده:)) چه پاک و معصوم بودم
فکر میکردم مامانم ارتباط مستقیم با خدا داره😁🤣
فکر میکردم وقتی بزرگ بشم همه بهم اهمیت میدن یا بزرگ شدن عالیه الانم ک بزرگ شدم دلم بچهگیام رو میخواد
اینکه بال در بیارم و بتونم پرواز کنم
بزرگ شدن خیلی خوبه و باحاله( خیلی 😐 مدرسه رفتن خیلی جالبه ( خیلی😐👍🏻
فکر می کردم فرشته دندون وجود داره و یه شب دندونم رو زیر بالشت گذاشتم و فردا صبح دیدم همون جاست ناراحت شدم😥😢
بچه بودم فک میکردم منو مامانم بدنیا آورده بابامم داداشمو:)😂😭
من فکر میکردم ماها بازی هستیم و خدا داره تو گوشیش با ما بازی میکنه کلن ذهن سمی داشتم
خانم هایی که دلشون بزرگه دختر به دنیا میارن و مردایی که دلشون بزرگه پسر🥲✨
کاش بزرگشم اما الان متوجه شدم بچگی بهتر بود
فکر می کردم بزرگ شدن جالبه
فکر میکردم بچه هارو لک لک ها میارند
فکر میکردم روز دختر یعنی باید همه ی پسرا دختر بشن و همیشه پاهای بابامو لاک میزدم ولی عجیب ترین ذهنیتی که داشتم این بود که پسرا وقتی بزرگ میشن دختر میشن و دخترا وقتی بزرگ میشن پسر میشن. ایکاش ذهنیتم همونجوری میموند واقعا✨
فک می کردم دنیا خیلیی خفنه در ضمن فک می کردم مدرسه خیلی جای خوبیه
از آدم فضایی ها میترسیدم و فکر میکردم زیر تختمن و دارن با هم دیگه صحبت میکنن تا منو بدزدن🥲👍برای همین زیر پتو قایم میشدم.آدم گرمایی ام ولی بازم به زور پامو میاوردم زیر پتو که نیان بهم دست بزنن🗿🥲در باره زامبی ها هم همین بود چند سال بعدش
فکر اینکه عروسک ها حرف میزنن🙂
۱ اسباب بازی هام زنده میشن و با هم حرف میزنن ۲ بزرگ شدن خیلی خوبه ۳ اینکه خدا و شیطان زن و شوهرن 🤦♀️ ۴ من دعا کنم خواهر دار شم خدا بهم خواهر میده در صورتی مامان بابام باید ... تا خواهر دار شم 😀
فکر می کردم اگه نخوابم لولو خرخره میاد میخورتم😂🗿
یه انیمیشن دیدم که از اون موقع واقعا فکر کردم توی ماه یه عالمه خوراکیه و به نجوم علاقه مند شدم و موندم و خواستم برم ماه
فکر میکردم اگه وسایل هامو بزارم بالا یخچال هیچ کس دستش نمی رسه
فکر میکردم مولانا زنه
فک میکردم پیامبرم
بانک کشاورزی برای کشاورزاست 😄💔
امم فکر میکردمم منو لک لکا اوردن
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)