این دومین داستان من بعد از ملکه قلبم هست چون توی امتحانم هست محدود میتونم بزارم امیدوارم دوست داشته باشید و از آن حمایت کنید اگر مشکلی داشت بگید..
قطره بارانی بر روی گونه ام غلتید و مرا از خاطرات غمناکم بیرون آورد
آهی کشیدم ، هندزفری را درون گوش هایش زدم و با صدای آهنگ و ریتم باران شروع به قدم زدن کردم
آخر این ماجرا چه میشود ؟
چه کار باید بکنم که از این جریانی که هیچ دخالتی در آن نداشته ام رهایی پیدا کنم؟
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
سلام اگه داستانم ----> درد دوست داشتنی <---- رو دنبال میکنی به نظرسنجیم سر بزن
باشه عزیزم