اوایل که این داستان رو شروع کرده بودم اصلا فکرش رو نمیکردم به ۱۰ قسمت برسه:)
از اتاقش خارج شد و به یکی از خدمه ها به سمت اتاق آرو رفت. آرو حاضر شده بود و پیراهن قرمزی با تور هایی پایین لباسش. موهای بلوندش رو فر کرده بود و این ، به زیبایی صورتش اضافه میکرد. تهیونگ بعد از دیدن آرو لحظه ای ایستاد و بعد از برانداز کردنش گفت: خب، بیا بریم. آرو با خوشحالی سمت تهیونگ رفت و گفت: ببینم، خوشگل شدم نه؟ تهیونگ قیافهش از همیشه "بیشتر" درهم رفت و گفت: اوم. + این یعنی اره؟ کمی صداش رو بالا برد و پاسخ داد: اره قشنگه، ول کن دیگه. + هی ببینم تو مشکلت چیه؟ + مشکل من اینه که تو اونجا هیچ چیزی برای گفتن نداری! آرو که ناراحت شده بود پاسخ داد: ولی- ولی خودت گفتی که.. + باشه منظورم رو خوب فهمیدی اما قرار نبود برای نمایش خودت به اونجا بری!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
30 لایک
پارت بعد تو بررسیه
سلام
ادامش نمیدی؟یا فعلا به خاطر امتحانا نیستی؟
راستش سایت بالا نمیومد
اه اوکی
خیلی قشنگ بودددد^^🌷
منم یه رمان کلاسیک مینویسم اگه دوست داشتی یه سر بزن(((((:
عا مون یه سوال،آرو هنوز دقیقا نمیدونه پروژه ای که دارن روش کار میکنن چیه ،درسته؟
ی جا تهیونگ توضیح داده بود، میدونه.
آره اونو یادمه که بهش راجب اسپوتنیک و امریکا و شوروی توضیح داد ولی کل چیزای محرمانه رو بهش گفته؟
نه توضیحش خیلی کلی بود.
اها
فقط منم كه ميخوام ازولا رو جر بدم؟
در ضمن به معناى كلمه عاليههههههههههه خيلى نويسنده خوبى هستى من new home رو هم خيييييلى دوست دارم
مرسی نظر لطفته :)
واییی چه خوب بودد
به معنای واقعی کلمه ..دلنشین و قشنگه واقعا دلم میخواد ببینم آخرش چی میشه3>
مى تو🫰🏻🫰🏻🫰🏻🫰🏻🫰🏻
🫶🏻
عاااالی
ممنون3>
عالی بودددد
مرسی:)